۱۳۸۷ شهریور ۲۴, یکشنبه

تنهائی

تنهائی
..
در تنهائی شناورم ، دست و پا میزنم و سختی یه آن نگرانم میکند .
نه تنها نیستم ، چپ و راست و جلو و پشت من هم دیگران شناورند .
من با تلاش و کوشش خودم باید جلو بروم ،
درست است که فامیل و دوستان در کنارم هستند .
ولی هر کدام هم باید تلاش خود را داشته باشند که جلو بروند. 
ساحل دور است ، ساحل دیده میشود ، اما باید تا آنجا کوشید.
” این دریای اجتماع ما هست ”
هرکسی باید سعی و تلاش اجتماعی یه خودش را بکند ،
برای پیشبرد زندگی ، حتی با ساده ترین فرم آن.
اگر کسی با رفتار تند و خشن و بی ادبانه و خودخواهانه
با اطرافیانش در تماس باشد ، آیا مورد توجه است ؟  نه ،
همه او را ترک میکنند و تنها می گذارند . حتی فرزندان و همسر هم
مایل نیستند فاصله شان را با او کم کنند و از او دوری می گزینند ،
و یا اینکه با بی میلی کاری برایش میکنند.
چون هیچکس ، هیچکس مایل نیست مورد بی احترامی قرار بگیرد
و حقیر انگاشته شود ، و بازهم جلو بیاید و بشما خدمت بکند
( بگذریم از مواردی که شخص از روی ناچاری و اضطرار ،
با نارضایتی درونی و با بی میلی یا فرصت طلبانه و سود جویانه ،
ولی اجباراً ظاهری خدمت کننده دارد ).
با احترام بدیگران ، با صرف وقت برای خدمت بدیگران ،
شما مورد توجه قرار میگیرید.
با محبت بدیگران شما موجودیت آنها را تأیید کرده اید و آنها را لایق و
مناسب ِ این دوست داشتن یا این خدمت دانسته اید. درآن زمان می بینید
که تنها نیستید ، کسانی را دارید که برای ایشان فکرتان مشغول است و
هدفی دارید که در روز و شب برای آن در فکر و تلاش باشید ،
پس شما تنها نیستید.
..
سوز
13:20  14.09.2008

هیچ نظری موجود نیست: