۱۳۸۸ مهر ۶, دوشنبه

صدای قدم


صدای قدم
‫‫..
‫در سایه شعر « سهراب سپهری »
‫..
‫بسراغ من اگر می آئی ، محکم و پیوسته بیا ،
‫صدای قدمت ، باز بلند آهنگ باد ،
‫که به آهنگ قدم های تو قلبم به صدا برخیزد ،
‫هرچه از دور ، به نزدیک ترم می آئی ، ضربه یه قلب من افزون گردد ،
‫صدای قدمت ، حال که از خاک به گوشم پیچید ،
‫وه که آهنگ قدمهات ، چه زیباست و هم بی تردید ،
‫این صدا را همه یه خاک شنید ،
‫ در گوش ِ دگر تنهایان ، در این خاک چرخید ،
‫همه آگاه شدند ،
‫هم جواران و دگر تنهایان ،
‫گوشه چشمی به من و شوق ِ ز دیدار ، همی اندازند ،
‫همه چون لشگر ِ آماده به خط ،
دیده ای بر من و ، دید ِ دگر ، به قدمهای ِ بسویم نزدیک ،
‫ زیر لب چند تَنی ، کوته و آرام به گفتند تبریک ،
‫اندکی بود حسد ، آنکه چرا او را نیست ،
‫اندکی بَهر ِ تماشای دو دلدار ، به دل مشغولی ،
‫قدم ات سست نگردان که دلم می لرزد ،
‫نگهی سوی ِ چپ و راست نیانداز ،
آنگاه نفسم می لرزد ،
‫‫مبادا که تو را باز بدارند از راه ،
‫دیدار من و تو ، به افکار شد و خاک میانش حائل ،
‫خاطره ، کم رنگ ، ز دور ها ، که از فکر گذر کرد ،
‫گفته ها ، آنکه ز لبهات سفر کرد ،
‫همه را دوست بدارم بسیار ،
‫همه را می شنوم شاکر وار ،
‫همجواران ، همه یه تنهایان ،
‫هم ردیف و ، خط بالا ، خط پائین ، همه را می شنوند ،
‫وَه که دیدار ِ دلی از دلدار ،
از برای ِ همه یه تنهایان ، خواهشی پا بر جاست ،
‫این زمان هم ، برای ِ همه شان ، یک رویاست ،
زیر چشم بَر گذر ِ لحظه یه ما ، می پایند ،
‫در نهان ، دیدن خود ، از طرف ِ خاصه یه خود ، می خواهند ،
پس ‫کلامی خوش و خوب ، از برای ِ دل ِ آنها بر گو .
‫..
‫سوز
۱۳ شهریور ۱۳۸۸ − 04.09.2009

هیچ نظری موجود نیست: