۱۳۸۷ شهریور ۳۰, شنبه

باد

باد
..
سرزمین باد کجاست ؟
گویی او هم در گذر زمان ، بی فرداست ،
از کویی به کویی ، از کوهی به دشت و زآنجا بکوهی دگر ،
کوه را پیچ می زند و در گوش صخره سنگ ها ، چیزی
می گوید ، هوی او شکایت آلود است و آنگاه که
با عجله و با سرعت از کنار صخره سنگ ها یا درختان
رد میشود ، نوای هوی او ، سوزناک است.
باد ، از چه می نالد ، دنبال چه میگردد ؟
آیا بدنبال جوانی اش گشته و زندگانی اش را گم کرده
است و ناله سر میدهد ،
یا اینکه باد هم ، مانند فیلسوف چراغ بدست ،
در روز روشن چراغ بدست گرفته و بدنبال انسان
می گردد و می گوید : انسانم آرزوست .
.
یا از بدوش کشیدن ابرها و به این سو
و آنسو بردن آنها خسته شده و شکایت می کند ؟
.
بهنگامی که با ملایمت از روی دریا عبور می کند ،
جای پایش را موج های کوچک نشان می دهند ،
و آنگاه که موج های بلند و سهمناک دیده میشوند ،
عجله و سرعت و دویدن باد را از سویی بسویی
آشکار می کند و سنگینی یه ابرهای بر دوشش را ،
و جای پایش را ، موج های بزرگتر نشان میدهند .
.
آنگاه که باد خرامان ، با آرامش و نرمش از باغ گذر می کند و
گلها و برگها را ملایم نوازش می کند ، و عطر مرطوب سحری
آنها را با خود همراه می آورد ،
حافظ و وقت سحر و آب حیاتش را در ذهن نقاشی کرده
و تداعی می کند .
..
سوز  
23:40 – 19.09.2008  

۱۳۸۷ شهریور ۲۹, جمعه

دوزخ

دوزخ
..
با درود به …
چقدر زحمت کشیدی ، با حروف و علامات کیبورد ،
گیتار باین قشنگی درست کردی
آفرین
نوشته ات پر از نکات مثبت و امیدوار کننده است ولی
با بدبینی گفته میشود .
نوشته بودی یک دوزخی هستی که آتش ها از تو فراری
هستند ، آنطور که می گویند ، آتش ها در دوزخ هستند
وحالا اگر از تو فراری هستند ، پس تو در بهشتی و خودت
نمیدانی ، شاید تصور می کنی که جایت در دوزخ است.
.
بتاریکی یه دور و برت نگاه کن ، ستاره ها را ما ، در تاریکی
می بینیم ، حال که در تاریکی هستی ، ستاره هایت را بشمار .
از منهای بی نهایت می آئی بطرف ، صفر ، و دوباره بر می گردی
به سمت منفی بودن ، خودت را در آئینه تماشا کن ، حتما
زیبائی هائی در آن پیدا خواهی کرد.
.
در شعری گفته اند :
از دوزخیان پرس که ا ِعراف ( برزخ ) بهشت است.
اگر خود را در برزخ حس می کنی ، خوشحال باش که ،
پس جهنمی نیستی.
حال که باد در دست داری ، سوی دوزخ به وَزان که گرمای
آتش را از تو دور کند و هم بادی به دوزخیان برسد که
باعث خوشدلی اندک آنان باشد و شاد باش که
تو برای آنها دلخوشی فرستادی.
.
چه خوب است که سلول هایت بهشتی است ،
پس دوزخی نیستی ، آتش ها هم که از تو فراری هستند ،
اینهم دلیلی که دوزخی نیستی . علفی هم که لاله وار
قد بکشد ، در دوزخ یافت نمی شود.
.
پس در بهشت هستی ولی  باور نداری ،
دوست داری احساس دوزخی داشته باشی .
به دور و برت نگاه کن .
زندگی زیباست ای زیبا پسند
زنده اندیشان به زیبائی رسند
( شعر از : هـ . ا. سایه )
موفق باشی
..
سوز
01:10 – 03.09.2008  

۱۳۸۷ شهریور ۲۴, یکشنبه

تنهائی

تنهائی
..
در تنهائی شناورم ، دست و پا میزنم و سختی یه آن نگرانم میکند .
نه تنها نیستم ، چپ و راست و جلو و پشت من هم دیگران شناورند .
من با تلاش و کوشش خودم باید جلو بروم ،
درست است که فامیل و دوستان در کنارم هستند .
ولی هر کدام هم باید تلاش خود را داشته باشند که جلو بروند. 
ساحل دور است ، ساحل دیده میشود ، اما باید تا آنجا کوشید.
” این دریای اجتماع ما هست ”
هرکسی باید سعی و تلاش اجتماعی یه خودش را بکند ،
برای پیشبرد زندگی ، حتی با ساده ترین فرم آن.
اگر کسی با رفتار تند و خشن و بی ادبانه و خودخواهانه
با اطرافیانش در تماس باشد ، آیا مورد توجه است ؟  نه ،
همه او را ترک میکنند و تنها می گذارند . حتی فرزندان و همسر هم
مایل نیستند فاصله شان را با او کم کنند و از او دوری می گزینند ،
و یا اینکه با بی میلی کاری برایش میکنند.
چون هیچکس ، هیچکس مایل نیست مورد بی احترامی قرار بگیرد
و حقیر انگاشته شود ، و بازهم جلو بیاید و بشما خدمت بکند
( بگذریم از مواردی که شخص از روی ناچاری و اضطرار ،
با نارضایتی درونی و با بی میلی یا فرصت طلبانه و سود جویانه ،
ولی اجباراً ظاهری خدمت کننده دارد ).
با احترام بدیگران ، با صرف وقت برای خدمت بدیگران ،
شما مورد توجه قرار میگیرید.
با محبت بدیگران شما موجودیت آنها را تأیید کرده اید و آنها را لایق و
مناسب ِ این دوست داشتن یا این خدمت دانسته اید. درآن زمان می بینید
که تنها نیستید ، کسانی را دارید که برای ایشان فکرتان مشغول است و
هدفی دارید که در روز و شب برای آن در فکر و تلاش باشید ،
پس شما تنها نیستید.
..
سوز
13:20  14.09.2008

۱۳۸۷ شهریور ۲۱, پنجشنبه

‫‫رویا


رویا
‫..
‫مرا آزرد ، برگشتن به بیداری
‫گفتم ای خواب ، چرا دیگر نمی آئی
.‫
بباغِ کوچه هایِ پَرچین دار و ، رو باز ِ تو ای خواب
‫به پَرچین ، نازک شاخه ی نیلوفران ، پیچ خورده پُر تاب
‫مَه آلوده شبی بود ، پُر از ، پَرتو ِ مهتاب
‫.
او نشسته ، پُر چین لباسی روشن و ، کرم بژ مایل رَنگ
اطراف تیره ، نزد او کمی روشن تر و مایل ، به آبی رَنگ
‫روی سوی دیگر داشت ، پیش رَوَم یا نه ، با خودم در جنگ
.‫
‫او بود در آن صحنه ، ولی نه ، در چنان دسترس
‫من کوشیده ام خود را ، و آغاز سخن ، پُر ترس
قلبم می تپید از شوور ، نیم نفس تند ، از شوق آن دیدار
مملو از ذوق ، پا به پا می گَردم دُور خود ، هم چنان پَرگار
.‫
‫می خواستم او را متوجه خود سازم ،
‫می خواستم دل خود به او به بازم
‫.
‫اما گویا او مرا نمی دید ،
برای خود ، از رویاهاش صحنه می چید
‫خود را آزاد می دانستم ، ولی نمی توانستم بسوی اش به رَوَم
‫گوئی ناپیدا بَند ِ شرم ، بسته است ، همه دوُر و بَرَم
.‫
‫چرا توان آن نداشتم بسویش به رَوَم ،
چرا پس او مرا نمیتوانست دید
‫این فضای مَه آلود آبی رنگ ،
خواب بود و بیداری ام بَر چید
..‫
‫سوز
11.08.2008

۱۳۸۷ شهریور ۱۷, یکشنبه

زیبا

زیبا
..
پرسیده بود آیا شما هم عاشقید ؟ 

بقول شاعر :
عاشق عشقم و از هر دو جهان آزادم.
بلی ، عاشق خوبی ها ، عاشق زیبائی ها ،
زیبائی بعنوان زیبائی ،
زیبا بودن ِ عمل نیکو، رفتار زیبا ، کلام زیبا،
گل خوشرنگ ، خوش فورم ، خوش بو،
هر چیز موزون و هماهنگ زیباست ،
از زشتی ها دلگیر میشوم ، ولی بنظر می آید
آنها هم باید جائی خود را نشان بدهند ،
چون آنها ، زیبائی ها را بیشتر نمایان میکنند.
وقتی در جائی زلزله و یا سیل می آید و
عده ای را محتاج کمک می کند ،
اینها زشت است .
و کمک های مردم تمام جهان بآنها زیباست .
افراد مختلف با کار آئی های مختلف در محل
حاضر میشوند و همه جور کمکی ارائه میشود
این زیباست .
رفتار مهربانانه یه کمک کنندگان ،
پذیرش متشکرانه یه کمک شوندگان ،
بدون اینکه سخن همدیگر را بفهمند ،
با زبان اشار ه و سر و دست .
و نگاه محبت جوی ِ کمک شونده
که برق تشکر از آن جاری است .
این روابط زیباست .
باید زیبائی ها را پاس داشت و
برای نشر و گسترش زیبايی ها کوشید .
..
سوز
23:30 05.09.2008

۱۳۸۷ شهریور ۱۴, پنجشنبه

دلتنگی

دلتنگی
..
دلتنگی ات ، دلتنگم می کند
بی طاقتی ات ، بی طاقت
بگو ز مهر ورزی وز ، محبت
که آرد فکر و قلبم را ،  به  راحت
..
سوز
 27.08.2008 01:25

۱۳۸۷ شهریور ۱۳, چهارشنبه

‫‫شباب

شباب

..

‫‫مستی ز پی ِ شراب کردی 

‫رقصی به دَف و رُباب کردی 

‫سستی ز پس ِ شباب کردی 

حالی بود ، چه عتاب کردی 

‫ ..

‫سوز 

۱۳ شهریور ۱۳۸۷ -  03.09.2008