۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه

خر، جایگزین کمبود بنزین


خر، جایگزین کمبود بنزین
..
ورود یک دانشجو با خر به دانشگاه آزاد چالوس
دیروز صبح یک دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی واحد نوشهر و چالوس در
اعتراض به کمبود مقدار بنزین با خر از نوشهر تا دانشگاه چالوس آمد و خر را جلوی
دانشگاه پارک کرد . این کار با اعتراض حراست دانشگاه مواجه شد و بعد از شلوغ شدن
وی را بازداشت نمودند . تا این ساعت هیچ خبری از وی گزارش نشده است . فیلم در
موقع ورود با خر به دانشگاه و دستگیری توسط حراست:
بالاترین 28.10.2010.
----- ---------
وقتی یک دانشجو در اثر کمبود بنزین، سوار خر می شود،
معلوم است که علوم انسانی خوانده است و با عقل خودش کار می کند.
.
ممنوع کردن علوم انسانی یعنی اینکه او نباید بتواند خودش با اراده ی خودش کاری به کند.
یعنی نباید خودش فکر کند و تصمیم بگیرد که حالا که بنزین نیست
و یا تهیه اش بسیار مشگل است
و یا بسیار گران است ، می توان با خر به دانشگاه رفت یا نه.
.
او باید اول از یک آخوند یا مجتهد سئوال می کرد و می پرسید که حالا که مشگل
بنزین داریم آیا می توانم از توی باغمان خری را که بی کار است سوار شوم و به
کارم برسم یا نه؟
و بعد از اینکه آن مجتهد فتوا می داد، می توانست با استفاده از خر به کارهای خود برسد.

این است ترس آخوند ها از یاد گرفتن علوم انسانی .
یعنی برای هر نوع کاری از ما سئوال باید کرد و عقل و فهم و دانائی خود را بایگانی کنید
و آنرا در طاقچه به گذارید و تماشایش کنید.
و برای هیچ کاری خودتان تصمیم نگیرید بلکه از ما به پرسید.
شما باید به عقل و فهم خود شک کنید و برای هر کاری تردید به کنید و از ما استعلام کنید
تا ما به شما اجازه بدهیم. زیرا ما صلاح و مصلحت شما را بهتر از خود شما می دانیم و
به شما می گوئیم که چه کاری خوب است و چه کاری بد است.
شما کار کنید و خرج زندگی ما را بدهید، ما برای شما فکر می کنیم.
یادتان باشد ، در هر کاری از ما سئوال کنید.
علوم انسانی فکر شما را باز می کند ، باعث تشکیک در اعتقادات و مبانی دینی می شود.
یعنی ممکن است شما به بودن ما شک کنید، ممکن است بودن ما را زیادی بدانید.
.
علوم انسانی برای شما بد است آقا جان ، عزیزان ِ من ، معصیت دارد ، گناه دارد.
..
سوز
8 آبان 1389 - 28.10.2010 

۱۳۸۹ آبان ۲, یکشنبه

تردید در مبانی اعتقادی و دینی


تردید در مبانی اعتقادی و دینی
..
در اخبار آمده بود:
یک روز پس از اعلام توقف صدور مجوز جدید برای ۱۲ رشته علوم انسانی با محتوای کنونی،
مدیرکل دفتر گسترش وزارت علوم اعلام کرد که توسعه این رشته‌ها و پذیرش دانشجو
در آن‌ها منوط به بازنگری است و این بررسی تا تابستان سال ۹۰ نهایی می‌شود.
.
" رهبر جمهوری اسلامی، در شهریور‌ماه سال ۱۳۸۸ و در پیوند با رویدادهای پس از انتخابات،
از تحصیل «دو میلیون» دانشجو در رشته‌های علوم انسانی انتقاد کرد و
این علوم را مروج شکاکیت و تردید در مبانی اعتقادی و دینی دانست. "
---   ---
یعنی که جوانان، با فراگرفتن علوم انسانی به مبانی دینی و اعتقادی شک خواهند کرد.
یعنی که عزیزان من، شما خودتون فکر نکنید، هرچی که من گفتم گوش بکنید
و عقلتان را بگذارید روی طاقچه و ازش استفاده نکنید.
علوم انسانی را می خواهید چه کنید؟
بیائید من برایتان از آخرت و مار غاشیه و فشار قبر می گویم و همین بس است.
.
هوای ما ( آخوند و ملاها ) را داشته باشید و خرج زندگی ما را بدهید.
برای پاک کردن ِ گناهانتان هم جریمه نقدی تعیین می کنیم ،
آن جریمه را به ما بدهید تا گناهتان پاک شود.
ما دلتان را خوش می کنیم که در آن دنیا بهشت و حوری های درشت چشم
و همیشه باکره دور و برتان پر باشد و در فکر کار کردن و خورد و خوراک نباشید، آنجا
همه چیز برایتان فراهم است.
شما فقط کار کنید و هزینه های زندگی در این دنیای ما را فراهم کنید.
.
اگر درس های این چنینی بخوانید ، متوجه خواهید شد که ما دروغ می گوئیم و
فقط آهوی ناگرفته در دشت را می بخشیم و فقط در ِ باغ سبز را نشان شما می دهیم.
اگر شما به رابط بهشت بودن ِ ما باور نداشته باشید و ما را به عنوان نماینده ی خدا
قبول نداشته باشید، ما دیگر عایدی هائی به عنوان زکوة ، خمس و حق امام
و پاک کردن مال و صدقه و ... نخواهیم داشت.
آن وقت در آمد ما کم می شود و زندگی مان، به سختی خواهد گذشت.
اگر حق امام و صدقات نباشد و از خمس و زکوة سهمی نداشته باشیم، باید کار کنیم.
با کار کردن هم که اینهمه در آمد نمی توانیم داشته باشیم تا خرج چند تا زن عقدی
و صیغه و ده پانزده تا بچه را تامین کنیم.
ما دیگر نمی توانیم در تابستان گرم در اتاقهای خنک و در
زمستان سرد در فضای گرم به نشینیم و کار نکنیم و فقط برای شما قصه آماده کنیم.
.
بله عزیزان، علوم انسانی برای شما خوب نیست، گناه دارد، معصیت دارد.
..
سوز
2 آبان 1389 – 24.10.2010 

۱۳۸۹ مهر ۲۸, چهارشنبه

حلقوم بیگانه

حلقوم بیگانه
..
محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیس دولت، در مراسم اختتامیه جشنواره رضوی در مشهد،
(سه شنبه, ۲۷ مهر, ۱۳۸۹ - سایت کلمه ) 
پس از آنکه تصنیف قطعه ای از بهشت پخش شد، گفت: از استاد کریم خانی تقاضا می کنم که
با صوت زیبایشان ربنایی بخوانند که جایگزین آن ربنایی شود که از حلقوم بیگانه شنیده شده است.
...
پس بفرمائید که ما سی سال است به صدای بیگانه گوش می داده ایم،
آنهم از صدا و سیمائی که خودی های شما اداره اش می کنند!
.
درست است، ما سی سال است به صدای بیگانه گوش می دهیم،
بیگانه ای، حالا رئیس مجلس ماست که می گوید کوروش کبیر آدمکش بود.
بیگانه، حلقومی، هست که در شیراز به آثار تخت جمشید می گوید این
آثار باقی مانده از کاخ ها، نشانه های باقی مانده از ظلم و ستم پادشاهان گذشته است.
به آثاری از پادشاهی که در 2500 سال پیش آزادی حقوق انسانها را محترم شمرد
و انتخاب ِ دین و مذهب، کار، زبان و محل سکونت را آزاد اعلام کرد.
پادشاهی را به غلط، ظالم می گوید که مردم را به زور وادار نکرد که یا دین او را به پذیرند
یا برای نگهداشتن دین و عقیده خود، جریمه بدهند و یا کشته شوند، بلکه آنان را در داشتن
دین خودشان آزاد گذاشت و آنها را در بازسازی پرستشگاه هایشان یاری داد.
.
بیگانه دولتی است که صنایع را نابود کرده است، به کارگران کارخانجات حقوق نمی دهد
و به جای آن در ونزوئلا، امریکای جنوبی و افریقا و فلسطین، برای مردم آنجا خانه و بیمارستان
می سازد و به دختران خارجی در کشور های خارجی جهیزیه می دهد که ازدواج کنند ولی
در ایران خودمان به دختران یاری نمی دهد تا این که آنها مجبور می شوند برای کمک به
خرج خانواده شان خود فروشی کنند.
.
حلقوم بیگانه، صدائی است که از گلوی رهبر ِ یک کشوری بیرون می آید که
بر مشکلات مردم فلسطین نگران است و برای سیل زدگان پاکستان دلسوزی می کند و
مردم محتاج و مستاصل کشوری را که از امکانات و منابع آن استفاده می کند، نمی بیند و
آنها را تهدید می کند که اگر به میل من رفتار نکنید، خودتان مسئول مرگ خودتان هستید.
.
حلقوم بیگانه، حلقومی است که مردمی را که رأی آنان را با تقلب به نام خود جا زده است،
مردمی را که مخالف انتخاب او به عنوان رئیس جمهور هستند، خس و خاشاک می نامد.
..
سوز
27 مهر 1389 - 19.10.2010 

میکرب های سیاسی و اجتماعی


میکرب های سیاسی و اجتماعی
..
" آیت الله خامنه‌ای در سخنرانی خود در میدان آستانه‌ی شهر قم، با اشاره به رویدادهای 
پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته که او «فتنه ۸۸» نامید، مخالفان را
«میکروب‌های سیاسی و اجتماعی» توصیف کرد و از «خواص و عوام» خواست
» وحدت ملی را کاملاً جدی بگیرند« "
- - -
میکرب؟
میکرب عاملی است مزاحم که سلامت و روند عادی در جسم حیوانات و بشر را،
و در کامپیوتر روند کار نرمال و معمولی آنرا مختل می کند.
میکرب های سیاسی و اجتماعی هم ظاهرا آنطور که منظور هست،
این کار را در اجتماع و بین مردم انجام می دهند.
.
در حال حاضر آنچه سلامت جامعه را به خطر انداخته است و روند عادی انتخابات آنرا مختل
کرده است، اعلام ریاست جمهوری شخصی است، که یک سال پیش از انتخابات ریاست جمهوری
به او گفته می شود : "شما در نظر بگیرید که پنج سال دیگر  رئیس جمهور خواهید بود
و نه یک سال، و خود را برای پنچ سال خدمت آماده کنید."
.
آنچه سلامت و نظام کشور را به خطر می اندازد، حذف سازمان برنامه و بودجه و سازمانهای
اساسی و پایه ای کشور است. و به جای آن، گرفتن ِ تصمیم هائی با تخیل به کارآئی 
آن تصمیم ها، آنهم از سوی شخصی است که در آن کار تخصصی ندارد.
این عمل، عمل یک میکرب در سیستم اداری یک کشور است.
.
آنچه برای خراب کردن صنعت کشور انجام می دهند و اسم آنرا سازندگی می
گذارند و امام زمان را ضامن آن قرار می دهند، عملی میکربی در صنعت، و ارسال میکرب
به عقاید و اعتقادات مردمی هست که امیدی به امامان دوازده گانه و پیغمبر دارند.
با این پشتیبان قرار دادن امام زمان بر کار ها و خراب اندر خراب تر کردن کارها،
در اعتقادات مردم هم میکرب اعتقادی فرستاده شده است.
.
مردم روی اعتقاد ها و ایمانی که سی سال قبل داشتند، در خیلی مواقع از انجام
بعضی کار ها خودداری می کردند و می گفتند: خدا را خوش نمی آید .
.
در طول این سی ساله آنقدر  میکرب های اعتقادی با اعمال و رفتار آقایان در ذهن
جامعه تزریق شده است که اکثر مردم را مریض اعتقادی کرده اند، یعنی دیگر برای
اعتقادات اسلامی و مذهبی قبلی خود تره هم خورد نمی کنند و آن را
یک چیز دروغین می پندارند، جلوی دید آنها، نمایندگان و راهنمایان بهشت و عرضه کنندگان
این اعتقادات و باور های مذهبی است که می بینند همیشه دروغ می گویند، می بینند 
که رفتار و اعمالشان با آنچه به آن تبلیغ می کنند مخالف است و فرق دارد.
..
سوز
27 مهر 1389 -  19.10.2010 

۱۳۸۹ مهر ۲۵, یکشنبه

منم رهبرم - ۲

منم رهبرم - ۲ 
..
منم، سیّدم، بر شما رهبرم
چو سیّد شدم، از شما برترم
نژاد، گرچه آرد ، پسر از پدر
تبارم به دخت ِ نبی، می رسد آخرم
.
مرا رهبری بر چنین مردمانی بُوَد
چو صدها فریب سازم آنان، سزد
نه در دانش از دیگران برترم
نه در علم ِ دین، بر همه سرورم
.
یکی گفته من را، بگو رهبرم
ز ِ مردم، بَرَت رأی ها پرورم
ز شادی به شد آب، قند، در دلم
به تایید رهبر شدن، رفت پائین سرم
.
به گفتند، اسلام را تو رهبر، در جهانی
نه آخوندی، نه تارزن، نه نه، نه آنی
ز ِ گرد  ِ فلفل ِ مشگی اگر عطسه نمودی
رقابت می کنند بر عافیت گفتن، جهانی
.
اَلا ای مردمان، باری، خموشان
و در خوش خدمتی ، همواره کوشان
پس از من جانشین، پورم به سازید
به نیرنگ برتر است، در دین فروشان 
..
سوز
18 مهر 1389 – 10.10.2010 

۱۳۸۹ مهر ۲۲, پنجشنبه

نجات کارگران معدن شیلی - مردم ایران


نجات کارگران معدن شیلی - مردم ایران
..
عملیات نجات کارگران معدن در شیلی را از تلویزیون نگاه می کردیم. آنها به مدت
69 روز در عمق 700 متری مانده بودند و راه خروج نداشتند.
وقتی که به روی زمین آورده شدند، اشک احساسات و شوق دیدار
خانواده هاشان در چشمان ِ ما هم حلقه زد.
راجع به اونها خواستم صحبت کنم، نمی شد، بغض گلویم را گرفته بود و با کلمات نیمه بریده
و نفس درمیان، توانستم یک جمله را به گویم. اگر می خواستم در یک نفس جمله را بگویم
حتما بغضم می ترکید و گریه ام را دیگران هم می دیدند.
اگر چه از لحن صحبت نیمه هق هق وار و صدای لرزان من، با نیم نگاهی که به من انداخته شد،
دیدند که اشک از چشمم به راه افتاده است. خودشون هم حالتی شبیه من داشتند.

بعد از نیمه شب بود و قرار بود تلویزیون را خاموش کنیم و به خوابیم، که گفتم به گذار
این خبر را هم راجع به نجات کارگران به بینیم.
چند دقیقه بعد از شروع گزارش و نمایش عملیات نجات من رفتم
به آشپزخانه و قلم و کاغذ به دست گرفتم ولی تلویزیون روشن بود
و گزارش عملیات نجات، هم چنان ادامه داشت و مشتاق دیدار خانواده های
نجات یافتگان با نجات یافته ها، پای تلویزیون نشسته.

اشک ِ احساسات از همیاری مردم و دولت برای نجات اسیران معدن در شیلی،
پرده ای بلوری شد که صحنه های زندانیان سیاسی ایران را به نمایش گذاشت.
روزنامه نگاران، روشنفکران، دانشجویان و مردم عادی که به بهانه های مختلف
در زندان های تنگ و تاریک و انفرادی و بدون امکانات به سر می برند.

در شیلی با لوله، خوراکی و تلویزیون به عمق 700 متری زیرزمین می فرستند،
تا کارگران با جهان خارج در تماس باشند و احساس تنهائی نکنند.
در ایران مانع رسیدن خوراکی و اخبار به اسیران در بند می شوند، و تماس آنها
را با دنیای خارج قطع می کنند تا مردم در تاریکی، حتما احساس تنهائی به کنند.

آنجا در فکر نجات مردم ساده و کارگر معدن هستند.

اینجا در ایران، حقوق کارگران را نمی دهند و نماینده آنها را زندانی می کنند
که چرا برای رفاه کارگران حرف زده ای. پس تو مخالف حکومت هستی
و چون حکومت را نماینده خدا اداره می کند پس تو مخالف خدا هستی!

اینجا هموطنان ما را، روزنامه نویس، دانشجو و روشنفکر را از نور، خوراک،
اخبار و تماس با دنیای خارج محروم می کنند.

به کدامین گناه مردم و روشنفکران ِ سرزمین ما ایران، عذاب می کشند
و شکنجه های روحی و جسمی می بینند؟
..
سوز
22 مهر 1389 – 14.10.2010