۱۳۸۹ اسفند ۸, یکشنبه
باورهای دینی2
۱۳۸۹ اسفند ۲, دوشنبه
باورهای دینی 1
باورهای دینی 1
..
یکی از دوستان ایمیلی فرستاده بود راجع به درآمد عربستان از خانه یه کعبه.
عکس هائی بود از بچه های فقیر ایرانی با شرایط ابتدائی ، محیط غیر بهداشتی
و مکان و محل بسیار بد و نامناسب برای ِ آموزش بچه ها.
و در دنباله قصرهای مجلل و خیلی لوکس با وسایل طلائی یا طلاکاری شده از
حاکمان ِ عربستان.
نوشته شده بود فقط زائران ایرانی در حدود ِ 4.78 میلیارد دلار در آنجا خرج کرده بودند.
یعنی پول به جیب عربستان ریخته بودند که بروند حج تمتع یا حج عُمره به کنند.
.
شعر مولوی واضح و گویا است. او فیلسوفی بزرگ و عارفی عالی قدر است و گفته است:
ای قوم به حج رفته کجائید کجائید - - معشوق همین جاست بیائید بیائید
اما مردم ِ خداپرست ، خانه خدا را آنجا می دانند و برای نزدیکی به خدا این همه خرج
می کنند و به آنجا می روند.
بقول سعدی بزرگوار: هزار بار اگر طواف کعبه کنی - - نی ارزد آنکه بشکنی دلی
خوب چند هزار نفر از مردم ِ درمانده و فقیر می توانستند شرایط بهتری از اینکه
حالا دارند ، با این پنج میلیارد دلار داشته باشند؟
این پول های حج رفتن را در همین کشور خرج کنند و نیت به کنند پیش خدا که ای خدای
مهربان ، برای ِ رضای تو ، ما هزینه تا آنجا آمدن و اقامت در آنجا را خرج ِ این مردم ِ
محتاج ِ کمک کرده ایم.
.
نقل شده است که مردی در سفر به حج در یکی از توقف های بین راه در جائی
هنگام عصر در محل ِ اقامت آن شب ، در اطراف قدم می زد ، مشاهده می کند که
زنی گرفتار چهره و فقیر لباس ، در حالت ِ جستجو به خرابه ای رفت و پس از جستجو
از میان ِ زباله ها مرغی مرده پیدا کرده و به راه ِ خود رفت .
مرد مسافر به دنبال زن فقیر می رود تا به بیند او با این مرغ ِ مرده چه خواهد کرد و
می شنَوَد که زن به بچه هایش مژده می دهد که بیائید برایتان مرغ آورده ام
و مرغ مرده را پخته و خوراک ِ کودکان نمود .
.
آن مرد از سفر به حج منصرف شد و تصمیم گرفت از همانجا به شهر ِ خود برگردد و
هزینه سفر و اقامت در جوار خانه خدا را به آن خانواده بخشید.
آن مرد شب به خواب دید که او دارد مراسم حج را انجام می دهد ، پرسید
این از چه است؟
او را ندا دادند که آن کاری که تو در باره آن زن و بچه هایش کردی ثواب زیارت خانه خدا
و حج را داشت و تو ، به خانه کعبه مشرف شدی بدون اینکه به خانه کعبه قدم بگذاری.
اصل خدمت گزاری و خدا پرستی همین است .
.
آنکه زیارت حج را توصیه کرده ، گفته است: اگر در خانواده مستحقی نیست و توانائی
مالی بیش از احتیاج خانواده هست می توانی به حج به روی وگرنه واجب نیست.
.
کاری که راهنمایان بهشت و خدمت گزاران ِ خانه های خدا می کنند ، مسجد ، کلیسا ،
معبد بودائی و کنشت این است که :
آنها مردمان را به خدا پرستی و خدا دوستی دعوت می کنند و از این راه هدایائی را
برای خدا طلب می کنند و خودشان آن را استفاده میکنند.
قربانی برای خدا را از بهترین ها می خواهند ، گوسفند یا بز یا گاو برای قربانی باید سالم
باشد و شل یا کور یا گر ( مو ریخته) و یا مریض نباشد. از این قربانی عملن متولیان و
کارکنان ِ عبادتگاه ها استفاده می کنند ، خدا که گوشت یا خون ِ قربانی را لازم ندارد.
.
روحانی ها در هر دین و مذهبی ، در تمام ِ طول ِ سال در جای راحت و آرام و امن و هوای
مناسب به سر می بَرَند و توقع دارند که مردم در سرما به لرزند و کار کنند ، در گرما
عرق به ریزند و کار کنند و قسمتی از پول و نتیجه کار خود را به روحانی ها بدهند تا
پول زحمت کشیده و عرق ریخته شان حلال شود .
.
آخوندهای شیعه که خمس را هم که فقط در زمان حضرت محمد و در زمان جنگ و غنیمت
گرفتن در 1400 سال پیش مرسوم بوده است با چند تا روایت و حکایت تا به امروز رسمی
کرده اند و درآمدی بیشتر از بقیه روحانی های مذاهب دیگر دارند .
سهم خمس در میان مسلمانان سنی رسم نیست.
آخوند ها و ملاهای شیعه اسامی مختلفی برای درآمد دارند مثل: حق ِ امام ،
پاک کردن ِ مال ، صدقه ، زکوة ، وقف ، خمس که به نظر نمی رسد در بین پیروان
سنی های اسلامی ، همه این ها در حال حاضر معتبر باشد .
روحانی ها برای هر کدام از این عنوان های درآمد قصه ها و داستانهای زیادی تعریف
می کنند که مردم را تشویق به دادن این پول به آنها به کنند و قصه هائی از کم دادن
و به بلا گرفتار شدن مردم ، شایع کرده اند که ترس را بر مردم مستولی نگهدارند که
باید این پول را به « نمایندگان خدا » و راهنمایان بهشت به دهند .
.
کشیش مسیحی ، خاخام یهودی و آخوند مسلمان ، همه شان نسبت به مردم
عادی و فقیر ، زندگی بهتری دارند.
آنها نسبت به انجام اعمال ِ گوناگون با فرم ها مختلف ، درست و خلاف را تفسیر و
تعریف می کنند و از درآمد مردم ِ معتقد به خدا و مردمی که احساس گناه از
عملی را دارند ، برای بخشش ِ گناه شان ، پول دریافت می کنند.
مردم گناهکار با دادن ِ پول به نمایندگان بهشت ،
خود را از بلا ها یا جزاها رها شده فرض می کنند.
.
این منادیان ِ بهشت هستند که همواره زندگی راحت با استفاده از امکانات ِ موجود
زمان خود را داشته اند و برایشان فرقی نمی کند که فرد صدقه دهنده و یا کسی
که برای جریمه گناهش پولی را به روحانی می دهد ، چقدر فقیر باشد و شاید
خیلی محتاج تر از روحانی باشد ،
آنها فقط مردم را دعا می کنند که خداوند آنها را حمایت کند و گناه شان را به بخشد
مهم اینست که از این راه پول وارد صندوق عبادتگاه و یا جیبت روحانی به شود ،
بقیه اش قصه است و داستان.
..
سوز
۱۴ آذر ۱۳۸۹ - 05.12.2010
۱۳۸۹ بهمن ۲۸, پنجشنبه
۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه
خنده بَر ، دار
خنده بَر ، دار
..
خنده ام بر لب ِ دار ، دارد نشان ، حسّ ِ رضایت می کنم
دستهایم بسته با دستبند ِ فولادی ، وداعت می کنم
با تمسخر ، ای نوکری از نابکار ، دارم نگاهت می کنم
من تبسم بر حماقت ، بر خیانت ، بر سفاهت می کنم
.
خنده ام خود مظهر ِ آزادگی ست ، راضی ز ِ کارم می روم
عمر بی ارزش ز ِ تسلیم وانهاده ، شادان ، خرامان می روم
آنچه را اَندر توانم بوده است ، بر ضد ظلم کوشیده ام
من لباس ِ افتخار در جنگ با ، اهریمنان پوشیده ام
.
مبین ، بند ِ ظالم به دستم به پایم ، کنون محکم است
ز ِ بند ِ حقارت ، زبونی ، موالی رهایم ، دلم روشن است
خنده ام ، ریشخند بر غاصب ِ این ملک بی آزادی است
هر یکی ویرانگر ِ این خاک و بوم ، با جمله یه آبادی است
.
خنده دارم بر لب و ایستاده ام در پای ِ دار ، جلاد ، از رأی شماست
حلقه دارم ، از طناب ِ دار به گردن ، خنده بر ریش شماست
هر دو دستم بسته از پشت ، در دو حلقه ، مانعی پولادی است
مادرم ، دارد دلی پُر از تأثر ، اما از امّید ِ رهائی خالی است
.
می زنم لبخند بر مادر ، مشو غمگین ، خوشحااال باش کین پسر
سربلند او زیست و آزاد ، ظالمان را بر ترحم ، خم نیاوردست سر
.
تیغ ِ تیز ِ حاکم ِ ظالم ، هراسانم نکرد
من به لبخند پای ِ دار ، گویم نبازیدم نبرد
او ز ِ فکر ِ خنده ام ، بر خود به پیچد در نهان
خنده ام بر دار ِ ظلم ، جاوید به مانَد در جهان
.
من به آنک ، خود جانشین ِ کردگار و حق به خواند ، خندیده ام
من به پاسدار بودن از ، آزادگی ، ضد دغل جنبیده ام
مادرم خوش باش ، کین پور ِ تو آزاد زیست ، پس خندان به رفت
هم چو مزدور از فلسطین ، ضد ایران ، پول ندارد او به کف
.
در وداعت مادرم ، دستم که بالا می برم
دست ِ دیگر ، بند ِ دستم آورد ، پشت ِ سَرَم
رو ! برای ِ خاک ِ ایرانِ عزیز چند پور ِ دیگر هم ، به زا
خاک ِ ما پاااک می باید شدن ، زین مردمان ِ ناروا
.
ای شما بر مُلک دارا غاصبان ،
ای شما با زور و زر ، بر مردم ِ ما غالبان
ای شما اندر لباس ِ دین پرستان
ای شما ها ، مصحف و قرآن به دستان
.
ای شماهائی که ریش را مظهر ِ دین کرده اید
ای شما با جای ِ مُهر ، پیشانی آذین کرده اید
پول ِ بیت المال مفت خورده ، گردن ها ستبر
پول ِ مردم را به خارج داده اید و ، خوانده اید ما را به صبر
.
گفته اید ، ما راهنمایان ِ بهشتیم ، دستمان فانوس هست
آن چه را دادید به ما فقر است و ، وآنچ برباد رفت ، ناموس هست
آنچه آوردید به ما ، اشگ و غم و ماتم برای ِ مرده بود
آنکسی را که خودش ، از دار ِ دنیا ، سهم خود را برده بود
.
از میان خود یکی جُسته ، بزرگ کرده ، همه او را پرستید
از خدای ِ « او هست بزرگتر » نام برده ، جای ِ آن آدم پرستید
مردم ِ ایران به فقر و تنگدستی ، روز و شب در کوششند
مردم ِ غزه ولی از ثروت ِ ایران ِ ما ، در راحت و آسایشند
.
آنچه آوردید به ما ، نه اسم آن آزادی است
آنچه را دادید به ما ، نه اسم آن آبادی است
عقل و فکر و گردش ِ اندیشه را محدود می خواهید شما
جز به عقل ناقص خود ، هیچ از ما نمی تابید شما
.
فکر و عقل ِ گردتان باشد خراب و ، از هزاران سال ِ پیش
لعن کفار کرده و ، آنرا که آنان ساخته اند دارید به پیش
هرکدام در مصرف ِ از نوترین ِ کافران ، باهم رقابت می کنید
دست ِ خانم را گرفته ، جت ها ز کافر را سوار ، دنیا سیاحت می کنید
.
ای شما ای خمس گیران ، زر پرستان
ای شما ای خنجر ِ دین را به دستان
ای شمائی که لباس دین به تن کرده جنایت می کنید
ای شما نام ِ خدا برده ، بر ایرانی خیانت می کنید
.
می زنم لبخند ها بر این تظاهر ، این دو رنگی
چون حنای ادعاتان پیش مردم هم ، ندارد هیچ رنگی
می زنم لبخند بر پایان ِ بد ، هم شوم و ننگین شما
می زنم لبخند بر پیروزی یه ایرانیان، بر نام معدوم ِ شما
..
سوز
30 آذر 1389 – 21.12.2010
.
در اثر تأثر از دیدن عکس وداع ،
از لبخند مجید کاووسی بر سکوی دار ،
با طناب دار به گردن و خداحافظی با لبخند
.
.