۱۳۹۳ آذر ۳۰, یکشنبه

شب یلدا – ۴

شب یلدا – ۴
..
امشب شب ِ یلدا ست
عزیزم لب ِ دریا ست
برم پیشش بمونم
که بی من تک و تنهاست
..
سوز
30 آذر 1393 – 21.12.2104

شب یلدا – ۳

شب یلدا – ۳
..
بلندای ِ شب ِ یلدا، شبی دیگر ندارد
چو با ساز و نوا هم، گلرخی پیمانه آرد
گذر کرد ساعتی، چون لحظه باشد
به شادی چون گذشت، وقتش کم آرد
.
باقالی، باقلوا با هندوانه
و انگور و انار خور، دانه دانه
به آجیل خوردن و تخمه شکستن
به شادی پُر کنیم، بزم شبانه
..
سوز
28 آذر 1393 - 19.12.2014

شب یلدا - ۲

شب یلدا - ۲

..

یلدا که دراز ترین ِ شب ها باشد

گر ساقی و ساز و می، کنارش باشد

هر ساعت ِ آن چو لحظه ای می گذرد

گر شاد گذشت، زمان آن، کم باشد

..

سوز

۲۷ آذر ۱۳۹۳ –  18.12.2014


۱۳۹۳ آذر ۲۹, شنبه

روز دوستی و عاشقی (والنتاین)

روز دوستی و عاشقی (والنتاین)
..
دوست دارم که دوست داشته باشم
دوست دارم که دوستم بدارند
اگر یکی از هزاران، دوستم نداشته باشد
دل آزرده می شوم که چرا؟
چه کنم که او هم دوستم داشته باشد
اگر یکی از هزاران، دل آزرده ام کرد
دوست دارم که او را به بخشم
دنبال راهی می گردم که خود را راضی کنم،
تا بتوانم آنکه به من بی مهری کرده است را به بخشم
دوست داشتن ِ دیگران، دوست داشتنی ست
دوست داشته شدن هم زیباست
دل انگیز ترین یاد واره ها
تماشا کردن ِ دوست داشتن ها و دوست داشته شدن هاست
چه در خیال و چه در زمان ِ شدن ها
..
سوز

29 آذر 1393 – 20.12.2014

۱۳۹۳ آذر ۲۲, شنبه

زندگی به سبک مذهبی

زندگی به سبک مذهبی
..
این فدائیان مذهب و روش های هزار سال قدیمی چه اصراری دارند که
بقیه مردم را به زور به آن روش ها پابند سازند؟
بطور یقین عده ای هستند که به این سبک و روش زندگی علاقه دارند،
یک استانی را در نظر بگیرند و بروند با هم فکرانشان در آنجا
با روش هزار سال پیش زندگی کنند.
تلفن همراه و موبایل و ماشین های بنز و /ب ام و/ را رها کنند و سوار
استر و الاغ و بشوند و بارهایشان را با شتر، اینور و آنور به برند.
مردم را به حال خودشان بگذارند و با همفکرانشان در آن منطقه زندگی
کنند، کسی به آنها کاری ندارد، حالشان را بکنند و دعا شان را بکنند.
.
اما موضوع آنطور نیست که مذهبی های افراطی نشان می دهند، آنها
می خواهند فکر مردم را، به حالت آن زمان ها و هزار سال پیش نگهدارند
تا بتوانند از زحمت و کارکرد و اموال مردم، حق امام و خمس و زکوة و وقف...
را بگیرند و زندگی خودشان را به رفاه و آسایش و بدون کار کردن سپری کنند
و از همه امکانات مدرن استفاده کنند، از تلویزیون دیجیتال و تلفن همراه
و فرستنده تلویزیون برای تبلیغاتشان استفاده می کنند، و ماشین های
سواری آخرین مدل روز و ماشین های ظرفشوئی و لباسشوئی شان
در داخل خانه آخرین مدل ساخت بلاد کفر می باشد،
که مردم را از آن کافران می ترسانند.
به عنوان راهنمایان بهشت و نمایندگان خدا،
با نشان دادن رویای بهشت و حوریان و با تعاریفی رنگ و لعاب دار از آن دنیا
و با پولی که از این راه از مردم گرفته اند، با زن و فرزند سوار هواپیمای
ساخت کافران می شوند و به بلاد کفر می روند و از مغازه های آن ها
خرید می کنند و برای ناراحتی یا بیماری هائی که دارند پیش دکتر های کافر
می روند. برای این استفاده ها که خودشان از آن بهره مند می شوند
صحبتی از کافران و بلاد کفر نیست.
راهنمایان بهشت و نمایندگان خدا، فقط برای مردم ساده، آنچنان از
کافران صحبت می کنند که مردم حتا در فکر خود از نزدیک شدن به آنها
به ترسند و محل استفاده از همه امکانات را برای <این ها> خالی بگذارند.
..
سوز
05 دی 1389 – 26.12.2010

۱۳۹۳ آبان ۱, پنجشنبه

به گردان به مِهر

به گردان به مِهر
..
بنام همانی که آغاز از اوست
جهان آفرین گفته اند، یا که دوست
به چرخ تا به چرخیم، اساس ِ جهان
ندانیم به چرخش، توان از چه روست
.
که ذره بگردد، به ذره مدام
توان را به گردش، چه چیزست کدام
نه چرخنده از دوُر بیرون پَرَد
نه مرکز، کشش را، ز ِ نیرو تمام
.
چو از ذره، بیرون بیاری نگاه
همان چهره بینی، همان دستگاه
عطارد و ناهید و هم چون زمین
به خود چرخ و بر دور ِ خورشید به راه
.
بگردند به خود، هم به گِرد ِ دگر
همه کهکشان وُ، جهان سر به سر
به ژرفای گردون، که تا چشم دید
به چرخند به خود، هم به دور ِ  دگر
.
بیا ای خداوند ِ گردون سپهر
زمین کرده آباد، به تابش ز ِ مِهر
دل ِ مردمان را به گردان ز ِ جور
به مهر پروری آور وُ، کار ِ مِهر
..
سوز
2 شهریور 1393 -  24.08.2014
-------------              
بوستون

۱۳۹۳ مهر ۸, سه‌شنبه

خدمت ۴

خدمت ۴ 

..

والاترین ارزش برای زندگی، خدمت نمودن به دیگران است.

در این جهانی که از ابتدا تا انتهایش تا بحال به سیزده میلیارد سال نوری مسافت رسیده است، یعنی

اگر با سرعت نور حرکت کنیم، سیزده میلیارد سال طول می کشد تا از یک طرفش 

به آن طرف ِ دیگر برویم، و شاید خیلی بیشتر از این هم بزرگ تر باشد،

بدنیا آمدن و زندگی کردن و مرگ، به نظر موضوعی بی هدف و بی معنی می نماید.

تلاش پدر و مادر برای بزرگ کردن ِ فرزند و رشد فرزند و خود آن ها پدر و مادر شدن و پس از آن 

هر کدام از پدر و مادر ها، نسل به نسل از بین می روند و نسل بعدی همان زندگی و خورد و 

خوراک و گذران ِ زندگی را با وسایل مدرن تری دارند.

ولی در همه دوره های زندگی چه چیزی برای بدست آوردن بوده است؟ به چیزی رسیده ایم؟

فلسفه- ریاضی- تکنیک یا هنر، هر کدام به نوعی زندگی را برایمان تعریف می کنند

و به نوعی زندگی را توجیه می کنند.

آیا هدف از زندگی، حل مشکلات و مسائل ریاضی است، آیا هدف از زندگی، ساختن ِ خانه، اتوموبیل

یا هواپیمای مدرن تر است، آیا هدف از زندگی، کشیدن ِ نقاشی های زیبا و خوش رنگ و یا سمبولیک

و یا متفکرانه است؟

به زندگی یه حیوانات که نگاه کنیم، هر کدام برای زنده ماندن، دیگری را شکار می کنند و این مبارزه

برای شکار کردن و شکار نه شدن و فرار از دست شکارچی، صحنه های مختلفی دارد.

زنده ماندن های آنها برای چیست؟

وقتی یک آهو با بچه اش برای آب خوردن به کنار رودخانه می آید و ناگهان سوسماری از آب بیرون

جهیده و بچه آهو را بدندان می گیرد، چه مفهومی برای ِ این ادامه زندگی باید قائل شد؟

بچه آهو ترس دارد و درد می کِشد و می خواهد فرار کند و مادر اشک می ریزد.

دل ِ مادر ِ آن بچه آهو چه بلوائی را دارد و چه احساسی از این بیچاره گی در کمک به فرزندش دارد؟

در صحنه ای، یک کرگدن دوان دوان به سوسمار حمله می کند، سوسمار بچه آهو را رها می کند و

به داخل آب بر می گردد، ولی دیگر دیر شده است و بچه آهو جان می دهد.

کرگدن با نگاهی سئوالی به بچه آهو و با تکان دادن سری از تاسف بر می گردد

و دوباره به جنگل می رود.

بهترین و زیباترین قسمت در این جا، کمک کرگدن به بچه آهو می باشد.

انسان ها، گیاهان و حیوانات را برای زندگی ِ خود استفاده می کنند، آخرش که چی؟

.

این بی هدف بودن ِ زندگی و این سر در گم بودن ِ هدف از زندگی و ادامه دادن ِ آن به هر صورتی

که هست، افکار را به آن جا می رساند که ارزش زندگی و زنده بودن را زیر سئوال می برد و

برای زنده بودن، شرافت و اخلاق، الگو می شود.

زنده ماندن و زندگی کردن به هر صورتی، با پایمال کردن و صاحب شدن ِ امکانات ِ دیگران

به نظر غیر اخلاقی می آید.

چرا یک نفر، یکی دیگر را به ناحق، به قتل برساند که خودش زنده بماند؟ آیا این زنده ماندن

چه ارزشی دارد که برای ِ زنده ماندن، زندگی را، زنده ماندن را، از یکی دیگر به زور یا حیله

یا با سیاست بگیریم، برای اینکه خودمان زنده بمانیم؟

زنده بمانیم که چه؟ اینجاست که عزت نفس و غرور اجازه نمی دهد که با خیانت یا دروغ گوئی

یا با خواهش و التماس کردن، یعنی با کوچک کردن ِ خود، پیش دیگری، زندگی مان را طولانی

تر کنیم.

خیلی ها پای حرف خودشان می ایستند و توسط ِ قوی تر از خود، کشته می شوند ولی از

اصول و عقایدی که به آن اعتقاد دارند، دست نمی کشند. لااقل برای نگهداری کردن از

عقیده ای که درست می دانند، جان خود را از دست می دهند.

.

در ادامه دادن به این زندگی، اعتماد به کمک از جانب خداوند در مقابل مشکلات و بدسازی

های طبیعی چاره ساز نیست.

چند هزار سال است که قوی تر ها ضعیف تر ها را نابود می کنند.

کشور های قوی با لشگرکشی، کشور ضعیف تر را به زیر ِ کنترل ِ خود در می آورند و

در این راه هزاران هزار از مردم کشته می شوند و خداوند کاری نمی کند؟

در سیل و زلزله و توفان، مردمان ِ بسیاری نابود می شوند و زندگی ها بهم می ریزد

ولی خدا کاری نمی کند، خشکسالی می آید و حیوانات و گیاهان و انسان ها از بین میروند

ولی خداوند مانع نمی شود.

گویا امید به خداوند و کمک از طرف خدا، یک دلخوشی هست که بشر بخودش داده است

و خدا از آن دلخوشی خبر ندارد.

.

آنچه می ماند و قابل اجرا هست ولی با دعا کردن و امیدوار بودن به کمک خداوند نمی توان

بدست آورد، کمک به دیگر مردم برای رفع مشکلات آنها هست.

در جنگ ها، زلزله و سیل و توفان، اگر مردم به یکدیگر کمک کردند، باعث نجات و یا کمتر

صدمه دیدن دیگری می شوند، وگرنه خدا در این موارد کاری نمی کند.

اگر مذهبی ها کمک شخص دیگر را بخود، از طرف خدا تصور می کنند و می گویند که این

خواست ِ خداوند بود که آن دیگری به ما کمک کند، دلخوشی برای خود می سازند و به

کمک و نیت خوب و نیک آن دیگری «کمک کننده» بی احترامی می کنند.

.

آنچه مفهوم به زندگی می دهد، تلاش و کوشش برای راحت تر کردن و آسان تر کردن ِ

زندگی برای ِ دیگری هست و بطور خلاصه:

خدمت به دیگری، بزرگترین ارزش ِ زندگی است.

عبادت کردن ِ یک نفر از صبح تا شب و از شب تا صبح، نماز شب خواندن و دو ساعت

بیشتر نه خوابیدن، چه کمکی و چه تاثیری در زندگی و گذران ِ روزانه یه او و یا دیگران دارد؟

شخص عابد و زاهد ِ دائم عبادت، به اجتماع که کمکی نمی کند، ولی برای گذران ِ زندگی،

خودش احتیاج به خوراک و آب دارد. موتور ِ بدن، احتیاج به سوخت دارد، که آنهم نان و

پنیر و گوشت و سبزیجات و میوه جات است.

عابد و زاهد ِ دائم عبادت، که خودش هیچ کدام از این مواد مصرفی را تولید نمی کند و به ناچار، 

دیگران برایش خورد و خوراک را تهیه می کنند که این آقا یا خانم، دعا بخواند و عبادت کند.

پس عابدان و زاهدان ِ دائم عبادت، خود مزاحم و سربار، برای زندگی یه اجتماعی هستند.

برای پند و اندرز دادن، بزرگان ِ فامیل، در طول ِ روز، نیم ساعت، یک ساعت هم که به

پند و اندرز دیگران مشغول باشند، برای تمام ِ فامیل کافی است و دیگر یک مفت خور 

لازم ندارند که در گرمای تابستان در جای ِ خنک به نشیند و به بهانه یه دعا و عبادت،

و در زمستان و سرما، در جای گرم به نشیند، بنام دعا و عبادت کردن و دیگران زحمت

بکشند، بکارند، شخم بزنند و درو کنند و آسیاب کنند و نان درست کنند و بدهند به این

مفت خور، خالی بند و وهم و خیال پرداز که از عظمت ِ خدا و کرامت و رحمت خداوند

صحبت کند.

مردمی که کار می کنند و نان و گوشت و لباس و کفش تهیه می کنند، بسیار بسیار

بیش از عابد و زاهد ِ دائم عبادت، در پیش خداوند عزیز هستند. 

زاهد ِ ظاهر فریب، داد به مردم فریب

قسمت و رحمت بیان، سوره و امّن یُجیب

دست به جیب تو داشت، راحتی اش از تو دید

خانه و خورد و خوراک، گفت ز ِ لطف ِ حبیب

.. 

سوز

اول مهر 1393 – 23.09.2014 

۱۳۹۳ شهریور ۱۶, یکشنبه

سوگنامه برای وطن - ۲

وطن ۲

..

وطنم جای ِ جوانان ِ خمود گشته کنون ( گرد بدست)

شانه ها بالا کشیده، پشت ها خَم، سر، نگون

از برای ِ گرد، دوا، جنبد ز جای، گامی زند ، راهی رود

جمله یه خود را بسازم رایج  است، از خانه اش آید برون

.

روز و شب، در فکر  ِ تامین مواد است، نیم تا، در هر کجا

آب بینی می کِشد بالا، تو گوئی می شود حالا نگون

خوشه ای گندم رسیده ماند او، با هر نسیم از دست ِ باد

سر به پائین در تکان است، گوئیا حالا شود او واژگون

.

خانواده، همسر و فرزند ز  ِ دست ِ قول ِ او عاجز شدند

با صدای ِ تو دماغی وعده ها داده، نماید رهنمون

.

خاک ِ زرخیزش که گاز و نفت و مس دارد زیاد، در دست تاراج

سبز ِ باغ، خشک کرد و زرد، خاک، سرخ کرده، ز ِ خون

.

شکّرش کارخانه دارد، بسته اند و، کارگر ها بی حقوق

چونکه وارد کرده است، تاجری عمامه دار، شکّر فراوان از برون

تا شکر های ِ بزرگ عمامه دار، پیدا کند نو مشتری

آن دگر عمامه دار، گوید به کارگر ها، شمائید کافرون

.

این جماعت که کنون بر کشور ِ ایران ِ ما مستولی اند

بهر تخریب ِ وطن هستند به کار، اندر لباس ِ عابدون

..

سوز

17 مرداد 1389 – 08.08.2010


۱۳۹۳ مرداد ۵, یکشنبه

سوگنامه برای وطن - ۱

سوگنامه برای وطنم
..
وقتی به ملت بیچاره ایران گفته می شود، ملت در خواب یا ملت بی عرضه،
قلبم از ناراحتی فشرده می شود.
این مردم نیک اندیش و خیر خواه و آماده برای کمک به هر درمانده و محتاج کمکی، با
اخلاق مهمان نوازی و روحیه ای شادی نوازی،  
شایسته است زندگی اش بسیار بهتر از این باشد که هست.
این ملت بیچاره از طرف همه کشور های بزرگ بطور پنهانی دارد به نابودی کشیده می شود.
عوامل مالی و سیاسی و جاسوسی همه کشور های بزرگ دست بدست هم داده اند و
با همکاری یکدیگر، و برای پایدار نگهداشتن منافعی که از ایران به آنها می رسد، ملت ایران را
در فشار و محرومیت و تهمت و افترا و زندان و شکنجه، و تبعیدی خود خواسته، و
یا مرگی نا خواسته هدایت می کنند.
و ایرانی نما هائی که قیافه ای ایرانی دارند و به فارسی صحبت می کنند بنام ایرانی
در قدرت و بر سر کار ها هستند و دزدی ها و اختلاس هاشان را یاری داده می شود
ولی مخالفان دزدی ها و مخالفان نابکاران سرکوب می شوند.
.
دستگاه های مدرن برای رد یابی و پیدا کردن مردمی که بر علیه تقلب در انتخابات فعال بودند
را چه کسانی در اختیار حکومت قرار دادند؟ دوربین های جرثقیلی را که از یکی دو کیلومتری
افراد را شناسائی می کردند از کجا بدست آوردند. روش شناسائی و رد گیری و پیگیری را
از که آموختند؟ روس و چین و امریکا و اروپا،
بطور کلی، کدام یک بهتر از دیگری هست؟ هیچکدام.
امریکا از زمان کلینتون می گفت ما با مردم ایران هستیم. بوش هم همین حرف را می زد.
اوباما هم چنین گفت. و دیده شد که در همه زمانهای این رئیس جمهور ها، بطور مخفی با
مقامات جمهوری اسلامی در تماس بوده اند.
در طول هیجده بیست سال گذشته، فعالیت های اتمی ایران بطور غیر مستقیم یاری شد
و در طول این زمان دستگاه های مربوطه به آن را به ایران فروختند. آنطور که گفته می شود
حدود دویست میلیارد دلار برای این انرژی هسته ای از طرف ایران خرج شده است.
چه کسی این وسایل را به ایران فروخته است هر قسمتی را کشوری...،
همه از وضع فعلی ایران سود می برند،
چین یک جور روسیه جوری دیگر، امریکا یک جور و اروپا یک جور دیگر،
مواد مخدر جدید و خطرناکتر مثل کراک و شیشه به مقدار فراوان و ارزان در همه جا هست.
ارزان تر از یک بسته سیگار!؟
و جوانان را در جاهای عمومی اذیت می کنند و جوانان و مردم را بسوی خانه ها و محفل
های خانگی هول میدهند. و این محفل های خانگی محل مصرف الکل، تریاک و گوش کردن
به موسیقی دلخواهشان است. مصرف شیشه و کراک بعد از سه سال باعث مرگ می شود.
کارگاه ها و کارخانه ها، به تعطیلی کشانده شده اند و همان محصول ها توسط همکاران و
همراهان از گروه مسلط بر کشور، وارد می شود. در این میان کارگران و خانواده هاشان به
هیچ گرفته می شوند و اگر اعتراض کنند به عنوان مخالف نماینده خدا مجازات می شوند.
حداقل چهل در صد از مردم زیر خط فقر هستند، در کشوری که منبع های گاز و نفت آن
در جهان، مقام اول را دارد.
و در نهایت ملت ایران به بی عرضه گی و یا خواب بودن متهم می شود.
مدیا های خارجی به زبان پارسی، در روزنامه هایشان یا در رادیو های خودشان هرکدام به نوعی
مردم ایران را متهم می کنند، خیال پرداز و پر مدعا و راحت طلب و بی خیال نشان می دهند.
و با تأسف باید گفت که هنوز در آینده ای نزدیک، برای مردم ایران راحتی و آسایش
و آرامش دیده نمی شود.
و با تأسف بیشتر، راه و روشی چاره ساز برای فرار از این بیچاره گی و بدبختی به نظر نمی رسد.
و امید به بهبودی در وضع مردم ایران با شرایط موجود دیده نمی شود.
اگرچه عده ای بعنوان مخالف دولت صحبت می کنند و رادیو یا تلویزیونی در اختیار دارند ولی
در چند جا، عملکرد اینان مانند کلک مرغابی است که خود را مخالف نشان می دهند تا اینکه
عده ای مخالف واقعی را گول بزنند و بسوی خودشان بکشانند تا شناسائی شوند.
.
مردم ایران در بی وسیله گی و بی امکانی و محاصره از هر سو، هم چنان در فشار هستند
و تا زمانی که منافع بسیار از ایران بدست غیر ایرانی ها می رسد، وضع بهتر نخواهد شد.
که اگر قرار بود وضع ایران بهتر شود، از حکومتی مذهبی دیکتاتوری در ایران حمایت نمی شد.
با یک نفر در راس کار ها و رساندن او تا درجه ای که هر کاری بخواهد می کند و به هیچکس
جواب نمی دهد و هر کاری که اراده می کند برای همه واجب است که اجرا کنند...  
و چنانچه می بینیم، این گناهی بزرگ است، در ایراد گرفتن از این خدای بادکنکی که
جرمی سنگین دارد و دلیلی می شود که ایراد گیرنده را به بدترین
جرم محکوم کنند و از فعالیت دور نگهدارند.
با تمام وجودم آرزو می کنم که این برداشت، نادرست باشد و مردم ایران بزودی از
آرامش و آسایش و امنیت برخوردار شوند.
باشد که چنین بادا
...
دشمنان ایران پر زور
دست مردم از امکان رهائی دور
اشک ریختن، دردی از مردم را دوا نمی کند
خدا هم، هزاران سال است که کاری نمی کند
نه امید به خدا، چاره ساز است
و نه اشک مردم محروم براشان دل گداز است
نه پولی برای خرید اسلحه داریم
نه در همکاری با آنکه همفکر نیست، حوصله داریم
مردمی چون درخت ِ بید مجنون سر بزیر و افراشته
هر باد کوچک شاخه ها را به سوئی برداشته
باد شدید و توفان شاخه ها را به اطراف فوو می کند
بعد از گذشت ِ توفان، آنچه بر جا و بر پا می ماند،
درخت است و شاخه هایش، که خود را رو می کند.
..
سوز
29 اردیبهشت 1393 – 19.05.2014