۱۳۸۹ اردیبهشت ۲, پنجشنبه

خرقان

خَرَقان
..
خرقان، از بوالحسن، خوشنام باد
بایزید، بسطام را، خوش نام داد
این پیام ِ مهر از، شاهرود خواست
دین نپرسیدش از او، نانش رواست
.
آنکه جانی، نزد ایزد را سِزَد
هین به خوان ِ بوالحسن، نانی سِزَد
آنکه پیش ِ کردگار ، ارزد به جان
هان، به خوان ِ بوالحسن، ارزد به نان
آنکه جانش، پیش درگاه ِ خدا مقبول بوود
بوالحسن خوانش، به نان، از بهر ِ او مسرور بوود
..
سوز  
31 فروردین 1389 - 20.04.2010

۱۳۸۹ فروردین ۲۵, چهارشنبه

فارسی تکمیلی - ۳

فارسی تکمیلی 3
نوشتار فارسی
..
ما فارسی خواندن و نوشتن را از بچگی در مدرسه یاد گرفتیم
و برایمان عادت شده است که کلمات را آنگونه که مطابق و مناسب
جمله است بخوانیم و زیاد هم خواندن برایمان سخت نیست.
ولی بچه های ما در خارج از کشور بعد از یاد گرفتن نوشتار زبان
کشور مهمان ، از حدود ده سالگی شروع به یاد گرفتن نوشتار
فارسی می کنند ، و با وجودی که فارسی صحبت می کنند ،
ولی موقع نوشتن فارسی و یا خواندن آن می گویند : 
چرا باید اینجوری بخوانم ، چرا باید اینجوری بنویسم؟    
تازه آنوقت متوجه می شویم ، مشکل نوشتن و خواندن
برای ما حل شده چون ما به تصویر خوانی عادت کرده ایم و
آنچه می خوانیم بصورت حافظه ای ، از مکان لغت و جای آن
در هماهنگی با لغات دیگر است که خواندن را برای ما آسان می کند .
اما فرزندان ما و تازه آموخته های نوشتار فارسی ،
می خواهند آنچه را که می گویند بنویسند و یا
آنچه را می خوانند بر اساس آن چیزی باشد که نوشته شده است.
اَلف در : اسب _ اسیر ، بصورت اَ
اَلف در : اتاق _ اتوبوس ، بصورت اُ
اَلف در : استفاده _ اداره ، بصورت اِ
خوانده می شود ،
اما در هر سه حالت بصورت ساده « ا »  نوشته می شود ولی ما
بصورت تصویری یاد گرفته ایم که به سه صدای مختلف آنرا بخوانیم.
یک کُرُواتی که علاقه مند به یاد گرفتن زبان فارسی بود و همسر ایرانی دارد ،
می گفت : فرانسوی ها برای یک لغت چند حرف اضافه هم می نویسند اما
آن حرف ها را نمی خوانند و تلفظ نمی کنند ، ولی ایرانی ها برای یک لغت
چند تا حرف کم تر می نویسند اما آنرا تلفظ می کنند بدون اینکه حرفی برای
آن صدا نوشته شده باشد ، چطور و از کجا و چه جوری ؟
برای زبان فارسی باید نوشتار را تکمیل کرد تا از روی حروف بشود نوشته را
درست خواند بدون آنکه از حافظه کمک گرفت تا با در نظر گرفتن جای کلمه ،
تلفظ صحیح آن را به یاد آورد . یعنی خواندن کلمات تصویر خوانی نباشد و یا اینکه
مجبور باشیم به متن موضوع یا جمله نگاه کنیم تا آن لغت را درست بخوانیم .
.
حروف اضافه و شکل جدید هم به حروف فارسی اضافه نمی کنیم .
همان حروفی که داریم کافی است .
یک حرف را فقط " یک صدائی " تلفظ می کنیم . « یک حرف یک صدا »
و چند صدا ، برای یک حرف بکار نمی بریم .
مثلا : - الف بی کلاه « ا » در همه جا فقط صدای « اَ » می دهد : اسب .
  • الف با کلاه « آ » در همه جا فقط صدای « آ » می دهد آبی .
  • « و » در همه جا فقط صدای « اُ » می دهد : ( من ، تو ) .
  • « وو » در همه جا فقط صدای « وو » می دهد : ( زور ، دور ) زوور ، دوور .
  • « ‫‫وْ » (و نقطه دار) در همه جا فقط صدای « و » می دهد : (وقت ) ‫‫وْ اقت .
با استفاده از این چند حرف موجود در نوشتار فارسی برای صداها ،
نوشتن منظور آسان تر می شود . خواننده با کمی آشنائی به زبان فارسی
به آسانی و راحتی می تواند فارسی را درست بخواند و بدون آشنائی ِ زیاد
و تسلط کامل ِ قبلی به زبان فارسی و اطلاع از اینکه این کلمه در این جا
سَبَب خوانده می شود و نه سِبَب ، و نه سُبَب ، کلمه را درست بیان می کند .
وقتی نوشتن و خواندن کامل باشد ، آنچه گفته می شود درست نوشته شود
پس آنچه نوشته شده به درستی خوانده می شود ،
و می تواند در یاد گیری و آموزش ِ زبان فارسی هم کمک خوبی باشد.
..
سوز
۰۴ فروردین ۱۳۸۹ - 24.03.2010

۱۳۸۹ فروردین ۱۲, پنجشنبه

سیزده بدر

سیزده بدر
‫..
از خانه به در بودن ، با سبزه به سر بردن
دشت است ز ِ سبزه پُر ،
بر آن شده مهمان ، گل
گلناز شقایق ها ، پُر دامن صحرا ها
اطراف همه سبز است ، زنبق ز زمین نو رست
پُر دامن این دشت است ، سیزده بدر است اینجا
‫سیزده بدر است اینجا ، پُر شور و شر است اینجا
‫مردم به کنار ِ هم ، در هر قدم است اینجا
‫بر سبزه مثال گـُل ، یارت به نشست آنجا
پس شاد درین روزی ، خوشحال توئی آنجا
دوستانه کنند بازی ، چند کودک و ، بیگانه
‫گوئی همه پیش از آن ، بودند به یک خانه
بر شعله یکی دارد ، سبزی پلو و ماهی
‫کوبیده کباب آنجا ، بویش به کند شاهی‫
باهم همه خوشحالند ، خواهر و برادر وار
‫همسایه به همسایه ، یار است و کمک در کار
‫کتری ، سر ِ آن قوری ، با چای به روی ِ گاز
‫با سرخ ذغال آنجا ، بر پاست سماور ، باز
همسایه به همسایه ، با گفت ِ «بفرما» ها‫
‫‫لبخند و صفا باشد ، بر سبزه مجاور ها
‫آن پیر زن هفتاد ، یا دختر بی شوهر
بر سبزه گره میزد ، با نیت یک شوهر
آن مرد سبیل چخماق ، در هر ، گره ِ سبزی
نیت به گشایش داشت ، در کار کشاورزی
امید فراوان است ، اینجا چو گلستان است
هر یک به یکی رنگی ، در دیده نمایان است
سیزده پس ِ نوروز است ، خوشحالی ازین روز است
تا باد چنین بادا ، هر روز چو نوروز است.
‫..
‫سوز
۱۲ فروردین ۱۳۸۹ − 01.04.2010