۱۳۹۵ تیر ۶, یکشنبه

BRexit خروج انگلیس از اروپای مشترک

BRexit  خروج انگلیس از اروپای مشترک
..
امروز نتیجه گیری از رأی مردم انگلستان که دیروز انجام شده بود اعلام شد.
۵۱،۹ در صد رأی داند که از اروپای مشترک خارج شوند و بعضی ها با افتخار
می گفتند که آزاد شدیم و دیگر وابسته نیستیم.
۴۸،۱ در صد می گفتند که در اروپای مشترک بمانیم.
بر اساس آمار، ۷۵ در صد جوان تر ها می خواستند که در اروپای مشترک بمانند.
پس یعنی مسن تر ها بیشتر می خواستند که از اروپای مشترک خارج شوند.
در مصاحبه هائی که قبل از رفراندوم انجام شده بود، مسن تر ها می گفتند که
ما نمی خواهیم مهاجر ها به کشور ما بیایند (پناهنده ها)، اون ها کار ما را از
دست ما می گیرند.
آنطور که سابقه ی تاریخی انگلیس بوده است، «این مردم عادت کرده اند که ملت های
دیگر را به بیچاره گی کشانده و اموال و دارائی های آن ها را تاراج کنند تا خودشان
در راحتی زندگی کنند».
حالا که بیچاره هائی از جای دیگر بعنوان پناهنده به اروپا می آیند و قسمتی از این
بی پناهان را می بایستی انگلیس پناه دهد و برایشان خرج کند، بر خلاف ِ عادت و
سابقه ی تاریخی انگلیسی هاست و نمی پسندند و برای همین اصرار دارند که از
اروپای مشترک خارج شوند. در مصاحبه هاشان قبل از رفراندوم می گفتند ما که جدا
شویم می توانیم مرزهایمان را به بندیم و پناهنده ها را راه ندهیم.
قبل از رفراندوم،‌ اسکاتلندی ها و ایرلند شمالی گفته بودند اگر انگلستان از اروپا جدا شود
ما به اروپا خواهیم پیوست.
«شاید آغازی باشد برای پایان انگلستان».
و حالا رفراندوم اسکاتلندی ها و ایرلند شمالی را باید منتظر بود که به احتمال زیاد
به اروپا خواهند پیوست و از انگلیس جدا خواهند شد.
ولی اگر انگلستان ِ مکار و حیله گر است، کاری می کند که ایرلند شمالی و اسکاتلند
در آن موقع مشکل دیگر داشته باشند که فکر جدائی از انگلستان در مرحله ی بعدی
قرار بگیرد.
این دلیل که گفته شد، از ناراحتی رفتار انگلیس در کشور های مختلف دنیاست:
«این مردم عادت کرده اند که ملت های دیگر را به بیچاره گی کشانده
و اموال و دارائی های آن ها را تاراج کنند...».
در واقع این ناراحتی و نگرانی در بیشتر مردم کشور های اروپائی است که:
« نمی خواهیم به این مقدار زیاد پناهنده داشته باشیم».
اگرچه از لحاظ انسانی بسیار خوب است که به پناهنده ها جا و خوراک داده
شود تا کم کم با سیستم آن کشور و زبان آن کشور آشنا شوند و در همان کشور
کار کنند، ولی از لحاظ عملی ممکن نیست و نمی شود هر سال میلیون ها نفر
را به عنوان مهمان وارد کنند، خرجشان را بدهند و به آموزش بفرستند تا کم کم
جذب جامعه شوند.
کشور های اروپای شرقی که از لحاظ مالی در فشار هستند، از همان اول مرزهای
خود را بستند و گفتند ما بودجه نداریم برای آنها خرج کنیم، مردم خودمان هنوز احتیاج
به حمایت های مالی دولتی دارند.
در کشور های دیگر، حزب های مختلف به رفتار دولت اعتراض کردند که کمک خوب  است
ولی نه تا این اندازه زیاد، مشکلات بسیاری برایمان پیش می آید و از پس این همه
پناهنده بر نمی آئیم.
از آنطرف این پناهندگان که به کشور های مختلف رفته اند، یادشان می رود که مهمان
هستند و باید با سلیقه و عادت ِ صاحب خانه کنار بیایند، اگر هم مثل صاحب خانه
عمل نمی کنند، دست کم، آن را تحمل کنند و مزاحمت ایجاد نکنند.
مثل عده ای از آن ها که در لندن، دسته جمعی به میزهای کنار خیابان که مردم
نشسته  بودند و آبجو می خوردند، حمله کردند و بقول معروف کافه را بهم ریختند
که چرا دارید مشروب می فروشید، این ها از نظر اسلام حرام است.
خب پدر آمرزیده، از ترس جان با زن و بچه ات فرار کردی آمدی اینجا، یک سرپناهی
بهت داده اند، حالا مدعی هم شدی که:  
باید این چیزهائی که من قبول دارم، شما هم قبول کنید.
یا در آلمان چند نفر روزه دار، کمپ پناهندگان را آتش زدند که چرا در ماه رمضان شما
دارید به بقیه خوراک و غذا می دهید.
پناهگاهی که میلیون ها یورو خسارت برداشت، سر پناه خودشان بود، محل زندگی
خودشان بود.
این ها می گویند چون که ما روزه هستیم، هیچکس دیگر از افراد این کمپ اجازه ندارد
غذا بخورد و حالا که دارید غذا به آن ها میدهید، ما چادر ها را آتش می زنیم.  
این در حالی هست که پناهندگان از کشور های مختلف با دین های مختلف هستند.
البته این تعداد از افراد متعصب، زیاد نیستند و همراه پناهندگان آمده اند.
اگر چنین مشکل هائی را هم کنار بگذاریم، باز هم تعداد زیاد پناهنده برای هر  کشور
دردسر ساز است و مردم آن کشور ناراحت هستند که چرا این پول را خرج آن ها می کنید
در حالی که خودمان برای خیلی چیزهامون، این پول را لازم داریم.
اگر مردم انگلیس توانستند از سیاست اروپائی جدا شوند، کشور های دیگر اروپا هم که
این بار پناهندگان بهشان تحمیل شده است، شاید درخواست خروج از اروپا را بکنند.
شاید امریکائی ها قند تو دلشون آب شود که یک اتحاد مالی ِ قوی و تکنیکی از رقیب را
در حال از هم پاشیده شدن می بینند.
..
سوز
۴ تیر ۱۳۹۵ – 24.06.2016

۱۳۹۵ خرداد ۳۱, دوشنبه

دسته گل ها

دسته گل ها
..
در بهار، آمد کنارم، دلخورانه، دلبر ِ رعنای ِ من
این که گویا، دسته گلها در دلت، یک جا نشستند جای ِ من
گفتمش زیبا رخ ِ شیرین بیان و ُ ، هم چنان آهو خرام
چیده شد، گل ها کنارت، دسته دسته، در همه رویای من
..
سوز

۰۸ آبان ۱۳۹۴ – 30.10.2015