۱۳۹۰ فروردین ۱۱, پنجشنبه

قهرمانان فوکوشیما

قهرمانان فوکوشیما

..

خدمت  ۳

به دریای ِ دور وُ ، به مردان ِ زرد

سونامی گرفت جان ِ مردم به درد

به امواج ِ دریا بیاورد تکانی شدید

چو دریا به کف ، آن چنان لرزه دید

.

بناها و شهر ها ، به آب لوله کرد

خروشنده آب ، بر زمین رویه کرد

هزاران ز ِ مردم به آب غرق شد

رُخ ِ مردمان ، زرد تر از زرد شد

.

به تامین ِ برق ، شد انرژی رها از اتم

برون شد ز اندازه چون ، گشت چاره گم

دمادم به گرما راکتور ، فزونی گرفت

خنک کردن و ، آب رسانی تباهی گرفت

شد از شدت گرمی اش پس مذاب

بیامد حفاظ و وسایل به یک جا خراب

زد از کارگه -- راد ، یو اکتیو ِ -- سمّی برون

سلامت در اطراف آن جا شده سرنگون

.

ز ِ بند ِ مهار ، اهرمن باز شد

به دود ِ سیاه ، آسمان تار شد

نفس های ِ سمّی ازین اهرمن

به زد مُهر ِ باطل به باغ و چمن

.

تنوره کشید با ، دَم ِ آتشین

بیالود هوا ، خاک و آب و زمین

چو آتش فشان ، دم به دم داغ شد

چو صحرای ِ خشک ، چهره ی باغ شد

.

همه مردمان ، آب فشاند بی دریغ

که بل کُند سازند به آن ، تیز ِ تیغ

ولیکن نفس های ِ سّمی ازو پرسه زد

به تنگ آوَرَد ، کوشش ِ مردمان بر نَبَرد

.

هزار ، جان به کف مردمان ، در تلاش اندرند

که این بدسگال اهرمن ، تا به بند آورند

برای ِ نجات ِ همه مردمان ِ وطن

به سَمّ ، غوطه ور ، داده اند جان و تن

.

چو سرباز ِ بی باک ِ در راه ِ کیش

سلامت به مردم ، در اندیشه دارد ، نه خویش

نه پیشینه دارد ز ِ مردم ، نه است قوم و خویش

به دفع ِ بلا ، جان شدن ، دارد اکنون به پیش

.

که چون؟ این من ِ اندرون ، راحت آرد به خواب

کنون مردمان ِ وطن ، مانده اند در عذاب

به خدمت ز ِ دیگر کسان آمدم تا شباب

جهان گردد آباد به خدمت ، از آن رو متاب

..

سوز

09 فروردین 1390 – 29.03.2011 

----------             ------------

و با درود به آنهائی که برای نجات جامعه ، به خودشان فکر نمی کنند 

و جان خود را فدا می کنند تا جان عده ای بیشتر از هم وطن های خود را نجات دهند.

.

در فوکوشیما ، آنها با وجود آگاهی از خطرات رادیواکتیو رآکتور ها ، هم چنان در تلاش هستند 

تا از گسترش و انتشار مواد رادیواکتیو جلوگیری کنند، اگرچه با نزدیک بودن به این مواد 

هر زمان بیشتر آلوده می شوند و می دانند که برای نجات خودشان امیدی نیست.

ولی دل آنها شاد است که با فداکاری شان ، جان عده ی زیادی از هم وطنانشان را 

نجات می دهند.

این روحیه ، این گذشت ، این فداکاری قابل ستایش و قابل تقدیر است ،

حتی از طرف ما که هم وطنشان نیستیم . 

درود بر آنها


۱۳۹۰ فروردین ۱, دوشنبه

جشن نوروز ۱۳۹۰

   جشن  نوروز ۱۳۹۰
 ..
فرا رسیدن سال نو  و جشن نوروز باستانی بر همه ایرانیان و ایران دوستان
و همه انسان های نیک اندیش و نیکو کار و درست کردار و خدمت کار  ِ مردم ،
در همه جای جهان از هر دین و مذهبی مبارک بادا .
..
سوز 
29 اسفند 1389 – 20.03.2011

۱۳۸۹ اسفند ۲۴, سه‌شنبه

نام ِ نیک

نام ِ نیک
..
تو ای حاکم ِ تیز و با عقل و هوش
شنو حرف ِ مردان ِ عاقل که گفتند ، به گوش
بیاور به مردم ، فراخی به کسب و به کار
به جمع ِ غنائم ز ِ اموال ِ مردم ، نه کوش
.
به دلخواه خوردی ، لباس های فاخر به تن کرده ای
سرائی که در آن به اجلال ، به فامیل سکون کرده ای
چه خواهی به بُردن به جز نیک و بد ، تو ، به آن یک سرای
به جز نامی از تو نماند ، به کاری که آنرا ، چه سان کرده ای
..
سوز
24 اسفند 1389 – 15.03.2011 

۱۳۸۹ اسفند ۲۲, یکشنبه

دخالت سازمان ملل لازم است

دخالت سازمان ملل لازم است
..
در کشور لیبی ، شخصی بیش از چهل سال بر کشور حکومت می کرد.
در این سالهای دراز ، این رهبر برای کشورش چه کار کرده است؟ هرجور که
خواسته به میل خود زندگی کرده ، مخالفان را به نوعی سرکوب کرده و آن ها را
در زندان های تاریک و مرطوب نگهداشته و خودش در قصر های مختلف اقامت داشته است.
در قصر های مجلل و باشکوه و با خدمتکار های زن و مرد ، اتومبیل های لوکس و مختلف ،
هواپیمای اختصاصی دولتی و ...  زندگی کرده است.
.
او و افراد گروهش ، به عنوان خدمتگزاران مردم و برای اداره امور کشور در این مقام
باید در فراهم کردن وسایل رفاه مردم می کوشیدند.
حالا که بعد از این همه سال عده ای از مردم از سبک ِ زندگی یه خود اظهار ناراحتی می کنند
و به روش اداره کشور توسط او اعتراض می کنند ، از فقر ، بیکاری و بی عدالتی شکایت
می کنند . این رهبر ، دستور می دهد هواپیماهای جنگی به مردم حمله و تیر اندازی کنند ، که چرا
به روش من یا خود من اعتراض دارید و آنها را مانند افراد بیگانه و کشور دشمن به حساب آورده
و دستور می دهد به آنها تیراندازی کنند.
.
آیا او چه حقی دارد که نسبت به مردم ِ کشورش چنین کاری را به کند؟
از اموال و سرمایه های آن کشور که به همه مردم تعلق دارد ، او بیش از حق خودش برداشته است.
مردم در فقر و تنگدستی به سر می برند و او در قصر های مختلف با ماشین های مختلف
و محافظ و راننده و کلفت و نوکر اینور و آنور می رَوَد.
او از کجا چنین امتیازی را بر این مردم به دست آورده است؟
او که خدمتگزار ِ این مردم است و رابط بین مردم ِ کشورش با مردم ِ دیگر در جهان است و
به عنوان ِ مدیری است برای بهبود زندگی یه مردم کشورش .
حالا این مدیر در کار خود سستی کرده و مردم از او ناراضی هستند.
او باید با عرض معذرت از قدرت کناره گیری کند و شاید برای ِ اشتباهاتی که کرده است ،
مورد ِ سئوال قرار به گیرد.
.
در حال ِ حاضر او از نیروهای مسلح کشور استفاده نابجا می کند . ارتشی که بودجه و
مخارجشان از حق و حقوق ِ مردم ِ آن کشور تامین می شود ، همان مردمی که از مالیات آنها
و یا سهم نفت شان این ارتش پا بر جا هست ، با این ارتش با هواپیما و تانک و مسلسل
به همان مردم تیراندازی می کند ، که چرا نمی خواهید در این مقام باقی به مانم  و نمی گذارید
حق شما را برای خودم و خانواده ام مصرف کنم ؟
چون من ، منم.
.
آیا سازمان ملل در مورد ِ آن کشور باید بی تفاوت به نشیند و نگاه کند و یا بعد از مدتی تماشا
یک اعلامیه بدهد که : آقا این کار را نکن !؟
اون آقا هم به این حرفها گوش نکند.
.
سازمان ملل باید سریع و به قید دوفوریت نیروهای نظامی و کامل از همه کشور ها را با
سه شماره آماده کند و کشور لیبی را تسخیر کند و فرد ِ دیکتاتور را که مردم ِ کوچه و بازار
را به قتل می رساند ، دستگیر کند . پس از آن از میان مردم ِ مطلع و آگاه برای اداره امور
و اقتصاد و سازمان دهی چند نفر را برای مدیریت ِ کشور قرار دهد تا کم کم مردم خودشان
برای خودشان رای گیری کنند و شخص صالح تر یا محبوب تر یا کاراتر را برای اداره یه امور
کشور انتخاب کنند.
.
اروپا در حال فکر کردن است . امریکا به لیبی تذکر می دهد.
این طوری نمی شود، اعلامیه و اخطاریه فایده ندارد.
این طوری مردم ِ بی گناه کشته می شوند ، و دیکتاتور به کار ِ خود ادامه می دهد.
..
سوز
19 اسفند 1389 – 10.03.2011

۱۳۸۹ اسفند ۱۹, پنجشنبه

رمز ِ بودن

رمز ِ بودن
..
این یک سطر از شعر یغما گلرویی است:
"رمز بودن انسان مرگ جانورها بود!"
...
ولی آنچه امروز مشاهده می شود:
متاسفانه امروزه روز، رمز بودن انسان، مرگ انسانهای دیگر است.
.
وَ چه وحشتناک شده است این بودن.
..
سوز
  ۱۸ اسفند  ۱۳۸۸ -  09.03.2010


۱۳۸۹ اسفند ۱۸, چهارشنبه

نوروز ۵

نوروز ۵ 
..
نوروز در کشاکش ِ دوران ، نوروز ِ نو ، به ماند و نوید
هرچند ملای شهر ، سخن های بد برآن به درید
صحرا و باغ و کوه و دشت و بته و درخت و گیاه
در پیشواز و خوش آمد ِ نوروز ، صحنه ها درچید
.
ایران به چهارشنبه ، آخر ِ سال ، آتش به پا به نمود
آن سان به پریدن از بته یه آتش ، نغمه ای به سرود
داد ، زردی به آتش و سرخی ز ِ آن طلب به نمود
چهارشنبه سوری را آخوند ، دشمن ِ خدا به نمود
.
به جای ِ عید نوروز ، ز ِ ما ، عید دیگری در خواست
سخن به بزرگی ز ِ عید ِ دیگری گفت ، نه به راست
سیاهی ز ِ دین ِ خود ، سفید وانمود ، چون ماست
به ضد ِ بشر ، رهنمون داد و گفت ، اینست ره ِ راست
.
نوروز ، شادی یه زمین و زمان ، ز ِ رفت ِ سرما شد
ز ِ شاخ ِخشک ، جوانه برون زد ، شکوفه را امید
ز ِ خاک ِ یخ زده و برف ِ طولانی ، کنون شدست آن آب
زمین نفس ِ تازه کشید و ز ِ خاک ، سبزه و لاله دمید
.
سال آمده نو ، دید است و بازدیده های آشنایان ، باز
نقل و آجیل و شیرینی ، پرتقال و سیب ِ آن ، صحنه ساز
سبزی و سنجد و سرکه ، سیر است و سماق و سمنو
شور و شوق عید است و هفت سین و ، سال شود آغاز

سوز
18 اسفند 1389 – 09.03.2010 

دم غنیمت شمار

دم غنیمت شمار

..

ساقی بیار باده یه خوشگوار که هر آن ، زمان رمید

صیّاد را خواب ربود ، در مرغزار ، آهو روان چرید

فردای یه شب ِ وصال یا فراق ، از پیش خبر نکرد

باد ِ اجل بیامد و فرصت ز ِ دستان ، روان پرید.

..

سوز

۱۸ اسفند ۱۳۸۹ – 09.03.2011