تجارت و صنعتی پاک
..
تجارت در زمان های دور، خرید یک چیزی و فروش آن چیز با دریافت
پولی بیشتر به خریدار و مشتری بود.
بسیاری از چیزها، از جاهائی خریداری می شد و در جاهای دیگر که آن
چیز ها نبود، از سوی فروشنده به مردم دیگر فروخته می شد.
.
قیمت فروش، قیمتی بود که پول خرید را با هزینه حمل به محل جدید و
هزینه خورد و خوراک خریدار یا تاجر و اجاره کاروانسرا یا مسافرخانه
را می پوشاند و مقداری هم به عنوان سود به جمع هزینه ها اضافه می شد.
که این نوع فروشنده ها را تاجر می گفتند
و این عمل اسمش تجارت نام گرفت.
.
به نظر می آید، این برداشت ساده و روشنی از تجارت هست.
.
چیز های مورد خرید و فروش، مواد خوراکی و کارهای دستی و محلی
و پوست و پشم و چیز هائی مشابه آن بود.
بعضی از چیزها وسایل درست شده برای کشاورزی و یا شکار و یا
وسایل دفاعی و یا وسایل جنگی برای سرمایه داران محلی بود که از
محدوده خودشان دفاع کنند و یا به محدوده ای دیگر حمله کنند و آن محل
را تسخیر کنند تا از مواد اولیه و محصولات محل جدید استفاده کنند.
.
گویا آن ها که تجارت شان خرید و فروش وسایل جنگی بود،
از وضع کارشان خیلی راضی بودند، زیرا که بایستی خنجر و شمشیر
و نیزه و سپر و لباس جنگی را به مقدار زیاد تهیه می کردند و فروش
اسب و وسایل مربوط به اسب و وسایل حمل و نقل برای جا به جا کردن
وسایل جنگی و یا خوراک جنگجو ها، نیاز به خیلی وسیله داشت و
فروش تعداد زیاد وسیله های جنگی، برای شان سود فراوان داشت.
.
پس از مدتی تاجر های این صنعت، مشاهده کردند که وقتی که بین دو گروه
یا دو شهر و یا دو کشور جنگ و اختلافی در بین نیست، کارشان کساد
می شود و از تولید و فروش داس و چکش و نعل اسب و گاوآهن برای
کشاورزان که تعداد آن بسیار کم هست، سود و درآمدی کم، دارند.
.
پس تاجر ها و یا سازنده گان این نوع کالا های جنگی، در یک نشست
دورهمی از چند شهر دور و نزدیک، به فکر افتادند که بین دو گروه
اختلاف را بیشتر کنند و گسترش دهند، یک گروه در این شهر، به این
طرف دعوا و گروه دیگر در آن یکی شهر، به آن طرف دعوا، برای
ساختن وسایل جنگی کمک کنند.
این گروه تاجر، خودشان کاری نمی کردند، بلکه سفارش کار را می دادند
و چند صنعتگر آن وسایل را می ساختند و این ها، وسایل ساخته شده را
به طرف های دعوا می فروختند.
این بازار کار، درآمدی بسیار برای تهیه کننده های وسایل جنگی داشت.
.
پس تاجر ها از شهر های مختلف، با هم هماهنگی کردند که قسمتی از
پول به دست آمده از این تجارت و فروش وسایل و سلاح های مورد
استفاده در جنگ را برای روغن کاری و رشوه دادن به اطرافیان و
آن هايی که پیش حاکم یا خان یا فرماندار محل یا شهر نفوذی داشتند،
خرج کنند، تا بتوانند موضوع اختلاف ها را جا بیاندازند و بزرگ کنند.
.
کم کم لازم شد که افراد مورد لزوم را شناسائی کنند و در جائی حال
و شرایط و نقطه ضعف های افراد را یادداشت کنند تا اگر با پول نشد،
با تهدید و نشان دادن خطر از افشا شدن راز اون شخص، بتوانند
به مقصود خود برسند و اون کاری که لازم می دانند، پیش به بَرَند.
.
در یک جای دیگر ولی خیلی کم، پیش می آمد که اون طرف را با این
روش ها نمی شد وادار به کاری کرد که این ها می خواهند بکنند،
پس اتهام زدن به آن شخص و یا اذیت و آزار فرزندان و یا نزدیکان
اون شخص و یا در آخر کار وقتی که از راه های دیگر نشد، شاید
کشتن اون شخص برای شان لازم به نظر می آمد.
.
برای این گروه، کشته شدن دیگران هیچ اهمیتی ندارد، چون با
دلالی و فروش وسایل جنگی که این ها می فروشند، صد ها و یا
هزار ها انسان کشته می شوند.
آن چه که برای این گروه مهم است، به دست آوردن پول و داشتن
سرمایه ای زیاد است که دیگران را به حرف شنیدن از این ها
وادار می کند.
می توان چنین تصور کرد که:
این گروه با متخصص های مالی و اقتصادی و جامعه شناسی و
روان شناسی و سیستم های پیشرفته و کامپیوتر های بسیار قوی،
آمار های بسیار زیادی دارند که افراد و سلیقه های آن ها و کارآئی
و استعداد و مشغولیت های مردم را در نظر دارند و برای هر
منظوری و برای هر کشوری، برنامه ای ویژه برای همان کشور
و همان منطقه و طراحی و اجرا می کنند.
.
فرض محال کردن، محال نیست.
می شود فرض کرد که ایده های کومونیستی را و تبلیغ درباره خوب
بودن آن ایده و روش، سخن رانی ها کردند تا یکی دو کشور را به سیستم
سیاسی و اداری و مالی با شیوه کومونیستی برپا کردند و مردمان آن جا
از پیروز شدن بر سرمایه داری و داشتن حکومت کارگری خوشحال بودند
و چنین نشان داده می شد که این مردم از داشتن این سیستم حکومتی
خوشحال و راضی هستند.
پس از آن تبلیغ در بر ضد کومونیست ها می تواند یکی از برنامه ریزی های
دراز مدت بوده باشد که گروهی را طرفدار کومونیست ها و گروهی را
ضد کومونیست ها کرده اند تا بتوانند یکی را طرفدار کارگر و خلق زحمتکش
معرفی کنند و آن یکی را طرفدار سرمایه داری و به اصطلاح دنیای آزاد.
.
و در همین راستا، مبارزه کردن دنیای آزاد، یعنی امریکا و غرب، با دنیای
شرق و کومونیزم، یعنی روسیه و ویتنام شمالی و کره شمالی یکی از
وظایف اصلی و ضروری برای دنیای آزاد بوده است.
.
در همین مبارزه که دنیای آزاد با دنیای کومونیزم داشت، فقط روی
ویتنام شمالی حدود ده میلیون تُن، بمب ریخته شد.
این ده میلیون تُن بمب، از تولید تا مصرف، چقدر مواد، وسیله نقلیه و
وسایل لازم داشت و چه هزینه ای را دولت امریکا داد؟ پول فروش
این بمب ها به جیب کارخانه های سازنده بمب ها و وسایل نقلیه رفت
درصد کمی از این هزینه به عنوان مالیات به صندوق دولت برگشت.
.
سازنده گان وسایل جنگی در حدود صد سال گذشته، با فروش های
خود، سود های بسیار زیادی از این تجارت برده اند.
با ترساندن دنیای آزاد از پیشرفت دنیای کومونیزم و ماهواره هایش
تا ساخت هواپیمای جنگی شان، کنگره را وادار کردند که برای
ساخت هواپیمای پیشرفته تر و ماهواره های پیشرفته تر بودجه برای
ساخت به کارخانه دار های غربی بدهند.
احتیاج به ایجاد سیستم دفاعی در مقابل دشمن…
با کشورهایی که با دشمن همسایه بودند و مسلح کردن این هم پیمانان
در مقابل دشمن…
همه اش فروش و فروش و فروش این سازنده گان بوده است.
.
همه کشور های هم جوار در کنار دشمن... بایستی سیاستی یکسان
به رهبری امریکا، در برابر دشمن... داشته باشند
و از امریکا و هم پیمان های امریکا اسلحه خریداری کنند تا
در مقابل دشمن... مجهز باشند.
هفتاد هشتاد سال با این تئوری مقابله با دشمن، پیمان های دفاعی
به نام های «سیتو» از ژاپن تا هندوستان یعنی خاور دور، «سنتو»
پاکستان و ایران و ترکیه یعنی خاورمیانه و پیمان «ناتو» اروپای غربی
را در بر می گرفت.
با نگاه به گذشته دیده می شود که در هر زمانی برای توانائی داشتن
در مقابل دشمن، هم پیمان ها بایستی اسلحه های مدرن و پیشرفته تر
می خریدند و با این روش اسلحه به کشور های دوست می فروختند.
.
آیا داشتن چنین دشمن سودآوری، مورد دلخواه سازنده گان اسلحه
و وسایل مربوط به جنگ نیست؟
چرا، و بایستی این دشمن را در حال تهدید و دشمن بودن نگه داشت
ولی از سوی دیگر بایستی مطمئن بود که اقدام خطرناکی نمی کند.
.
خب دشمنی با کومونیزم دیگر کهنه شد و قدیمی، حالا بایستی صحنه
تئاتر عوض می شد و نمایش به گونه ای دیگر اجرا می شد که خیلی
هم خسته کننده نباشد.
اسلام افراطی، نوعی جدید از چهره دشمن را نشان می دهد و می شود
سال های زیادی را با این نمایش ها، حضور و وجود دشمن را به دید
مردم رساند و می شود افکار عمومی را قانع کرد که بایستی با این دشمن
جدید مقابله کرد.
صحنه های آینده را نمی توان پیش بینی کرد، ولی صحنه های گذشته
نشان می دهد که هر زمان بازیگران به نوعی در خطر بوده اند، عمو سام
یک جوری آن ها را نجات داده است.
در یک جا، کمک های نظامی را با چند کیلومتر فاصله، در منطقه ای که
داعش بود می ریزند و می گویند اشتباه محاسبه بوده است.
در جای دیگر وقتی که عرصه بر داعش تنگ می شود، هلی کوپتر های
امریکائی، فرمانده های داعش را از منطقه دور می کنند و به جاهای
ناشناس می برند.
.
تجارتی که با ریختن خون مردم، پول می آورد، تجارتی پاک نیست و
از نظر اخلاقی و انسانی هم مورد قبول نمی باشد.
..
سوز
۰۸ بهمن ۲۵۸۳ شاهی – ۱۴۰۳ هجری
27.01.2025
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر