در جائی که باید ، بود
..
در یک جائی باید خودت باشی .
در یک جائی باید آنچه که حس می کنی نشان دهی .
ملاحظه کردن ، ترسیدن ، خجالت کشیدن ، هیچکدام بعد از گذشت ِ آن لحظه ، که
باید خودت را نشان می دادی ، برای تو بهانه ای را پوشش نمی
دهند .
پس از گذشتن ِ آن لحظه ای که باید پایداری می کردی ، خودت
هم ، خودت را
نمی توانی قانع کنی ، زیرا خجالت کشیدم ، چون زمان مناسب
نبود ، شاید
کتک می خوردم ،شاید
مسخره ام می کردند ، یا شاید های دیگر ...
آنچه می شد مهم نبود ، مهم این بود که بخودت اهمیت می دادی
، به آنچه
که درست می دانستی عمل می کردی ، اگرچه با اعتراض ، با
ناراحتی مواجه
می شدی . ولی دیگر از خودت خجالت نمی کشیدی ، غرورت را کوچک
نمی کردی
به شخصیت خودت بی احترامی نمی کردی ، شخصیت خودت را کوچک
نمی کردی
چون به خاطر چیز ِ دیگری یا شرایط ِ موجود به عقیده و
نظر ِ خودت کمتر بها دادی.
.
آنچه می دانی درست است ، انجام بده اگر چه مخالفت های بسیاری
با آن بشود .
مخالفت ها با نظر تو ، حتمن مخالفت های صحیح نیستند .
مخالفت ها از روی عادت ها و افکار مخالفان شکل گرفته است .
تو ، که به نتیجه ای رسیده ای که فکر می کنی کارَت یا حرفت
درست است ، آن را
انجام بده ، حرفت را بگو ، مخالفان ، مخالفان ِ عادتی هستند
، چون فکر نکرده
مخالف هستند ، عادت کرده اند که جور دیگری فکر کنند یا جور
دیگری عمل کنند .
ترس از این که نوع ِ رفتار ِجدید چه خواهد بود یا چه نتیجه
ای خواهد داشت ، اول
مخالفتشان را بر می انگیزد .
پایداری یه تو در کار و یا سخن ، مخالفان را اندکی به
(تأمل) خودداری و پس کشیدن
وامیدارد . اگرچه نه در ظاهر ، ولی آنها بدون اینکه خودشان
هم بخواهند ، ناخود آگاه
به عمل ِ تو ، به
سخن ِ تو ، فکر خواهند کرد و چه بسا که پیش خودشان ، کمی بعد
یا کمی دورتر ، نظر و کار ِ تو را درست بدانند.
بعضی ها شجاعت دارند و پیش تو خوهند آمد ، یا در جائی
خواهند گفت که
حق با تو بوده است و بجایش آنها که مخالف ِ تو هستند اشتباه می کنند .
و بعضی از اینکه به اشتباه اقرار کنند ، احساس ِ کوچکی می
کنند و مخالف بودن ِ
خود را حفظ می کنند .
باشد ، بگذار مخالف بگویند ، بگذار مخالفت کنند .
مهم این است که تو میدانی که درست می گوئی و یا کاری درست ،
انجام می دهی .
..
سوز
5 اردیبهشت 1391 – 24.04.2012
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر