۱۳۸۸ آبان ۱, جمعه

‫‫سلام

‫‫سلام
‫..
یک دوست وبلاگی نوشته بود :
« ‫البته بعضی از سلامها هم مثل خداحافظی میتونه تلخ باشه‫ »
‫درست و بجا گفته اند ، گاهی سلام یا دیدار مجدد بجای اینکه با خوشی آغاز شود‫
‫می تواند ناخوشایند باشد ، مثل سلام گرگ که میگن بی طمع نیست .
‫یا سلام صاحبخانه ،
اگر چه ، با خوشروئی و لبخند به مستاجری که اجاره خانه اش عقب افتاده است.
‫یا سلام یکنفر طلبکار به بدهکارش که ، از جانب بدهکار ، ناخوشایند است و
بدهکار می خواهد ‫نگاهش را از مسیر ِ نگاه طلبکار به دزدد ،
مبادا که نگاه سئوالی یه طلبکار را ، جوابی باید داد.
سلام ِ آقای « ب » به « آقای گ » ، به خواستگار ِ دختری ،
‫که ‫آقای « ب » دوست داشت ،‫ ولی برای آقای « گ » خواستگاری شد . ‫
‫چون آقای « ب » باندازه کافی پول نداشت
و نمی توانست به خواستگاری دختر مورد علاقه اش برود ،
‫‫ولی آقای « گ » بخاطر وضع مالی یه خوب ، حالا از هر راه ... که بوده ... ؟
‫توانسته بود نظر ِ خانواده دختر را برای ازدواجشان موافق سازد ،
و آقای « ب » ناچار به خاطر ‫شرایط موجود ، گاهی با آقای ‫« گ »
روبرو می شود و مجبور است به او یا سلام بدهد یا ‫سلام او را جواب بدهد.
‫و چه تلخ است سلام مامور اعدام که به سراغ زندانی می آید و می خواهد او را
به طرف ‫محل اجرای حکم اعدام به بَرَد . مامور میخواهد خود را
مهربان نشان بدهد و با حرکاتی ‫عذر خواهانه رفتار می کند ،
ولی در هر صورت ، دیدار او و همه حرکات او به نظر محکوم ‫ناخوشایند است
و نمی خواهد هیچ کدام از آنها را و حتی خود مامور را به بیند.
‫..
‫سوز‫
۳۰مهر ۱۳۸۸ − 22.10.2009

هیچ نظری موجود نیست: