نیکو سرشت
..
ز زرتشت ِ نیکو سرشت، بازگو
که نیکو کند، در جهان آرزو
به فکر و زبان، هم به رفتار و خو
جهان را به جز، راه راستی مجو
.
که کج کار و هم، بد کُنش آدمی
نیارد به نام، یا به جان فَرَهی
تو گر این مراد از پس ِ کار ِ بد آوری
به دل هم به کار، نام ِ بد آوری
.
کج اندیش، بَر ِ مردمان شاد و خوشحال بود
به خلوت، ز شرم ِ عمل، دل پُر افکار بود
ز ِ چاپلوس، آفرین در بَرَش یار بود
دلش پیش خود، در خفا خوار بود
.
که در پیش ِ یزدان، ترازوی ِ کار
نیارد بد و خوب، بر یک قرار
به کُن کار نیک در جهان، هر زمان
هوس گرچه بَد خواهد از تو، جُز آن
..
سوز
۱۱ فروردین ۱۳۸۹ − 31.03.2010
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر