می توان،۲
..
می توان بر غصه های زندهگی، طعنه وار لبخند زد
می توان بر رفع دل تنگی، کمی آهنگ زد
زیر لب با یک ترانه، یک سرود دل نشین
بر بسی رویای شیرین، باز دوباره چنگ زد
.
چرخ دوران، گردشی پیوسته دارد، هر زمان
ناله از نِی، تا نکیسا شادمانه چنگ زد
چهچه بلبل شنو، اندر کنار ِ گل، نشین
می توان خوش بود باز، حتمی نباید بنگ زد
.
کار نیکو، گر کنی، اندر توان و شرزه گی
می توان در ناتوانی، یاد شیرین را به خاطر رنگ زد
این همه گفتار شیرین، رفته از یاد و دگر در کار نیست
آن یکی گفتار تلخ، آزرده خاطر های ما را دَنگ زد (د َ َ َ نگ، صدای ناقوس)
.
بچه و فامیل و دوستان، جملگی در ساحل اند
ما به یک دریای غم، تنها و بی یار، مانده لَنگ
تخته چوبی را شناور، زآشنایان مانده دور
می توان، پارو نباشد، سوی ساحل چنگ زد
..
۱۳ مهر ۱۳۹۶ – 05.10.2017
------ ---------
در نوشتار فارسی،
تاکید روی حرف از یک کلمه، معنی کلمه را عوض می کند، شاید باید
یک راهی را رفت که آن که برای اولین بار می خواند بتواند درست بخواند،
آن جوری که نویسنده منظورش بوده است.
...
می توان،۲
..
می توان بر غصه های زندهگی، طعنه وار لبخند زد (لبخ َ َ َ ند)
می توان بر رفع دل تنگی، کمی آهنگ زد (آاا هَ َ َ نگ)
زیر لب با یک ترانه، یک سرود دل نشین (دل نش ی ی ی ن)
بر بسی رویای شیرین، باز دوباره چنگ زد (چَ َ َ نگ)
.
چرخ دوران، گردشی پیوسته دارد، هر زمان (دااا رد)
ناله از نِی، تا نکیسا شادمانه چنگ زد (شااا دمانه) (چَ َ َ نگ)
چهچه بلبل شنو، اندر کنار ِ گل، نشین (نش ش ی ن)
می توان خوش بود باز، حتمی نباید بنگ زد (ب َ َ َ نگ)
.
کار نیکو، گر کنی، اندر توان و شرزه گی (شیر شرزه)
می توان در ناتوانی، یاد شیرین را به خاطر رنگ زد (ر َ َ َ نگ)
این همه گفتار شیرین، رفته از یاد و دگر در کار نیست (کااا ر)
آن یکی گفتار تلخ، آزرده خاطر های ما را دَنگ زد (د َ َ َ نگ، صدای ناقوس)
.
بچه و فامیل و دوستان، جملگی در ساحل اند
ما به یک دریای غم، تنها و بی یار، مانده لَنگ (ل َ َ َ نگ)
تخته چوبی را شناور، زآشنایان مانده دور (دووو ر)
می توان، پارو نباشد، سوی ساحل چنگ زد (چَ َ َ نگ)
..
۱۳ مهر ۱۳۹۶ – 05.10.2017
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر