۱۳۹۸ اردیبهشت ۸, یکشنبه

بلبل و کلاغ

بلبل و کلاغ
..
شنیدس‌تم، که در باغی کلاغی
به قارّ و قار، صدا بسیار می کرد
چو، بلبل چه چهی، می زد به نغمه
کلاغ از نو دوباره، قارر، می کرد
.
بگفتا بلبل اش، قارری که داری
ندارد با نوای بلبلان، هیچ سازگاری
میان باغ و گلشن، جای تو نیست
به گورستان، مناسب جامه داری
.
مناسب بر عزا ست، رَنگ و صدایت
فغان و شیون ِ ماتم زده، باشد جواب ات
که قار قارَت، چنان اندوه و غم را بر دل آرد
غم ِ صاحب عزا، هست در فرار، از این صدایت
.
تو، صاحب غم، چنین دلداری اش دِه
نه بر یک باغ نشین، با قارر خود، آزار می دِه
به باغ و بوستان، باشد پیام، چهچه ز بلبل  
وصال عاشقان را،‌ خوش نوا ، داد ست مژده
..
سوز
۱۹ آبان ۱۳۹۷ -  10.11.2018

هیچ نظری موجود نیست: