۱۳۸۷ خرداد ۳۱, جمعه

نماز

نماز
..
‫پدر ، گفته ام ، پور ِ پرخاش جوی
‫به فکر اندرم ، پور ِ آزاده جو ی
‫نماز ِ پسین و ، شب و هر یکی بامداد
‫به تاریک ، پس و پیش و ، بالا شد ِ آفتاب
.
‫به پنج گاه نمایم ، برایش ، دعائی عجیب
‫به پارسی کلامش غریب است و نامش غریب
‫بار هفده ، بزرگی ش ، یاد آورم
‫ز روز جزا و ، ز ِ آتش ، ملال آورم
.
‫چو آزرده گشتم ، ازین بود و کرد
‫بخود گفتم این ، من نبایست کرد
‫بگفتم پدر را ، که ای مرد والا مقام
‫تمام کتاب است و ، این ، سه کلام
.
‫ز ایران ، ز پیشینیان است و آسان نمود
‫به گفتار و کردار و پندارنیک ، ره نمود
‫‫چو کار تو با این ، سه نیک ، کرده شد
عرب را کتابی ، نشاید که جوینده شد
.
‫‫ز ِ، وَهم و، ز ِ، ترس و ، ز ِ عادات و خو
‫‫نخواهد تفکر ، نه راه دگر ، جستجو
‫‫‫‫چنین است آيین ، بجز کیش او ، هر که بود
‫بمرگش رضا بود ، خاندان و دینش ، به دوود
..
سوز
19.06.2008

هیچ نظری موجود نیست: