پنجره
..
تمرین اشعار نو :
احساس در بی احساسی ، مفهوم در گنگی ،
آسمان ریسمان ، مفهوم یابی در کلمات و جملات نامفهوم ،
اشعاری که بدون قافیه ، بدون وزن و بدون ارتباط ، دو جمله
پشت سرهم نوشته شده اند و باید از خودت احساسی
برای آن پیدا کنی یا ابداع کنی ، و فکر کنی که چیزی باید
ازین نوشته ها فهمید .
یا باید از درون جملات و یا کلماتی که از اول ، وسط و آخر
یک صفحه ای ، در یک سطر و کنار هم گذاشته شده اند ،
احساسی بهت دست بدهد و تصوری برای ات پیدا شود
که احساس لطیف و شاعرانه داشته باشی.
- - - - - -
پنجره خاموش
هوا دلگیر
چراغ در سکوت
−
پنجره باز
نسیم جنگل
صدای شغال
−
کبریت مرطوب
شمع نخ کوتاه
کوشش بی فرجام
−
دختر همسایه
کاسه یه آش در سینی
نذری یه مادر
−
بوی سیر داغ پیاز داغ
فانوس در دست
چارچوب در ِ اتاق
−
حرمت مسافر مهمان
چشمها پرسان
سؤال و صدا لرزان
−
سینی یه آش روی زمین
بخار و بوی آش رو به هوا
دخترک توی حیاط سوی مادر
−
فانوس در کف اتاق
آش در کام
پنجره روشن
−
مثل اینکه زیاد هم بی مفهوم نشد ؟ هان ؟
سوز
25.06.2008
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر