هستی
..
هستی ، به معنای وجود داشتن ، زیباست .
نیستی ، به معنای نبود هستی یا عدم وجود ،
چه زیبائی میتواند داشته باشد ؟
وقتی خورشید و نور هست ، اشیاء را می بینی ،
زیبائی یا نازیبائی آنرا می سنجی و لمس میکنی.
وقتی نور نباشد و شیئی یا چیزی را نه بینی ، چه
نوع زیبائی برای چیزی که نیست ، میخواهی تصور کنی ؟
.
برای لمس کردن نیستی و نبود هستی ، برو به یک جائی
در خانه ات که پنجره ای به بیرون و روشنائی و نور نداشته
باشد ، اگر درزی یا شکافی هم از نور به بیرون یا روشنائی
دارد ، آنرا بپوشان.
( ولی مواظب باش تهویه هوا و جابجائی هوا برقرار باشد )
بعد چراغ آن محل را خاموش کن و پنچ دقیقه در آن تاریکی
به نشین. آیا چه "زیبائی " از این تاریکی و ندیدن و نبودن اشیای
دور و برت میتوانی تصور کنی ؟
این نیستی و این نبود چه زیبائی را نشان میدهد ؟
.
وقتی هنگام عصر ، عطر خوش «محبوبه شب» فضا را پر میکند ،
زیبائی این عطر را درک میکنی یا حس میکنی .
.
یا زمانی که یک گل سرخ با رنگ عشق آفرین قرمز تیره ، و زیبائی
اش را می بینی ، میتوانی بوی دلنشین آنرا لمس کنی ، عطر آن
جان را صفا میدهد ، رنگ آن چشم را نوازش میدهد ، دست
به شاخه اش که به بری ، ممکن است خار پائین گل سرخ
انگشتانت را بدرد آورد .
میتوانی زیبائی گل ، رنگش و عطرش را ستایش کنی و بودن
خار زیر گل را نازیبا بدانی.
حال ، اگر گل سرخ را نه بینی ، آن را چگونه می خواهی
زیبا، تصور کنی ؟ یا وجود خار را چه تعریفی برایش داری ؟
پس چه چیزی در نبودن یا «نیستی» زیباست ؟
وقتی میگوئی «نیستی خیلی خیلی زیباتر است»
از کجا و چه چیزی را زیبا میدانی ؟
چیزی را که نیست ، نه تصوری میتوانی برایش داشته باشی
و نه تعریفی از چیزی که نیست میتوانی بیان کنی.
.
پس ، «هستی» و زیبائی هایش را لمس کن ، از درک زیبائی
های «هستی» لذت ببر و سعی کن زیبائی های بیشتری
از هستی را کشف کنی .
بوی خوش یک فنجان قهوه ، عطر خوب چای دم کشیده ،
بوی برنج ، هنگام پختن ، وقتی که گرسنه هستی ،
کمک های درسی به یک همشاگردی که خود را ضعیف
در یکی از درس ها می بیند ، و آن احساس قدر دانی و
و تشکر ش از تو ، بدون آنکه چیزی گفته باشد ، زیباست
و لذت بخش.
کمک کردن به پیر زن یا پیر مردی ، در آن موقعی که بآن احتیاج
دارند و شنیدن کلمه یه «پیر شی جوان» هم یکنوع درک و
لمس زیبائی از «هستی» و از بودن و انجام کاری نیکو ست.
.
چون به بودن نیک کردی ، در همه کارهای روز
هست نیکی ، برف زشتی را هست ، آفتاب تموز
..
سوز
23.08.2008
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر