۱۳۸۷ مهر ۱۶, سه‌شنبه

عاشق

عاشق
..
با خواندن این نوشته ،
اشک توی چشمام حلقه زد ، پلکهایم را تند تند بهم زدم
که جلوی جاری شدن قطره های اشک را بگیرم ،
از جاری شدن اشک خجالت نمی کشیدم ،
پر بودن چشمهایم از اشک با احساس تر ، می نمود ،
با پر بودن چشمها از اشک
احساس نزدیکتر با فضا و حال نوشته داشتم.
...
کی میگه عشق وجود نداره
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد
و آسیب دید عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند .
پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند:
“باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت آسیب دیدگی
یا شکستگی نداشته باشه ”
پیرمرد غمگین شد، گفت خیلی عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست .
پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند :
او گفت : همسرم در خانه سالمندان است. هر روز صبح من به آنجا می روم
و صبحانه را با او می خورم. امروز به حد کافی دیر شده
نمی خواهم تاخیر من بیشتر شود ! یکی از پرستاران به او گفت :
خودمان به او خبر می دهیم تا منتظرت نماند .
پیرمرد با اندوه ! گفت : خیلی متأسفم. او آلزهایمر دارد .
چیزی را متوجه نخواهد شد ! او حتی مرا هم نمی شناسد !
پرستار با حیرت گفت : وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید،
چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید ؟
پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت:
اما من که می دانم او چه کسی است !
..
..
سوز
07.10.2008  -  02:07
.
ادامه …  
بعد از نوشتن مطلب در وبلاگ هنوز نمی توانستم بخوابم ، هنوز یاد آوری جمله
«اما من که می دانم او چه کسی است » مرا منقلب میکرد
عشق پیرمرد به همسر بیمارش و در کنار او بودن ، عشقی بود که عشق بود
پیرمرد ، زخمی شدن برایش مهم نبود . سر موقع پیش همسرش بودن
برایش مهم بود . او پیش همسر بیمارش که با نگاه غریبه به او نگاه می کرد
خود را غریبه حس نمی کرد .
اگر تنها بود ، با خاطرات همسرش و روزگاری که با هم بودند و
همسرش به محبت های او جواب میداد برایش می توانست دلپذیر باشد ،
ولی پیر مرد در کنار همسر بیمارش بودن را برای خودش زندگی می دید.
او بخودش فکر نمی کرد به همسرش محبت می ورزید ، 
در حالی که جوابش خیلی سرد و بی تفاوت
از سوی همسر آلزهایمری اش بود. از همسرش چه می دید ؟
او که مثل گنگ ها بود ، مانند این بود که در خواب راه می رود ،
اگر کاری برایش بکنید تشکر نمی کند ،
نگاه تشکر آلودی هم ندارد ، خیلی بی تفاوت عکس العمل نشان میدهد ،
با تعجب و سؤ الانه نگاه می کند و بسویی میرود و مثل اینست که
با نگاهش می پرسد برای چی اینکار را می کنی .
تداوم در ابراز محبت ، تداوم در خدمت 
و در مقابل ، سردی و بی تفاوتی دیدن .
ابراز عشق است ، به معنای عشق داشتن است
..
سوز
03:58  -  07.10.2008 

هیچ نظری موجود نیست: