احساس
..
نوشته ای
" همیشه خیابانی هست که مرا بسمت دریا ببرد."
--
می نویسم
همیشه عشقی هست که مرا بسمت رویا ببرد.
درون پوستین گرم عشق که مرا چشم پوشیده بسویی می کشاند،
خود را رها شده و شاد حس می کنم ، دوست دارم
وقتی چشم باز می کنم،
خود را در جایی به بینم که زیبا تر از آنست که تصور می کردم.
دوست دارم درون این فضایی که عشق می نامندش،
خود را آنچنان مطمئن و راحت حس کنم
که فقط به دوست داشتن و دوست داشته شدن فکر کنم،
دوست دارم فکر کنم آنقدر،
دوست داشته می شوم که نمی توانستم تصور کنم.
و وقتی بزرگی و فراوانی دوست داشته شدنم را به بینم،
تعجب کنم، که، یعنی عشق اینقدر دوست داشتنی هست؟
اون وقت به فکر بیافتم ، که یعنی میشود اینقدر دوست داشت؟
و وقتی بخودم قبولاندم که، آره .... ، اون وقت بخودم مطمئن می شوم
از زندگی راضی می شوم، همه چیز دنیا برایم زیبا می نماید.
دوست دارنده ام را دوست دارم،
از گربه ای که از روی دیوار حیاط رد می شود خوشم می آید،
راه رفتن آن برایم موزون است.
لطافت هوا دل انگیز است،
روشنایی روز، شیری رنگ و در خاطر ماندنی است.
گویی از پشت سرم، موسیقی ملایم و خیال انگیز، دمنده یه رویا
و زیبایی ها نواخته میشود.
دوست دارم همه اش همین جوری بماند، اما با تردید این آرزو را دارم.
این تردیدم را بشکن، مرا امیدواری ده که همیشه می تواند چنین بماند.
.
زندگی زیباست ای زیبا پسند -- زنده اندیشان به زیبایی رسند. ( ه. ا. سایه )
..
سوز
01:30 - 23.10.2008
۲ نظر:
سلام جناب وارسته
متن انتخابیتون عالی/
ممنون از شما/
.نقطه
ستاره ****
درود
سپاس از نظر خوبتون
و موفق در وبلاگتون
بدرود
تفکر آزاد
ارسال یک نظر