۱۳۹۴ خرداد ۸, جمعه

گذران زندگى

گذران زندگى
..
از چه كسى بايد گله كرد، شكايت را به كه بايد برد؟
مگس ها يا پشه هائى كه با كمى گرم شدن هوا، پيدايشان مى شوند و هنوز
دو روزى زندگى نكرده، يكى در تور عنكبوت خوراك مى شود و چند تاى ديگر
روى هوا خوراك پرندگان مى شوند.
پشه هايى كه براى آب خوردن بر روى رودخانه پرواز مى كنند، و با پرش ماهى ها
به بيرون از آب، حتا قبل از اينكه آب بخورند، تشنه لب، خوراك ماهى ها مى شوند،
يا پشه هايي كه در يك سايه اى، با هم پرواز مى كنند، روى هوا، خوراك چلچله ها
يا گنجشك ها مى شوند.
آيا بايد مگس ها و پشه ها، از آفريدگار، از آفريننده خودشان شكايت كنند،
كه چرا آن ها را، وجود آنها را، وسيله اى براى خوراك ديگر حيوانات قرار داده است؟
چرا بايد مگس ها دردى را تحمل كنند كه در منقار پرنده اى جويده مى شوند؟
يا در ميان تور هاى تارعنكبوتى كه مگس ها و پشه ها را، براى خودش ذخيره مى كند،
اسيرى و خفه شدن را، احساس و لمس كنند؟
مگس از راه دور، بوى خوراكى ها و شيرينى ها را دريافت مى كند و براى رسيدن
به آنها، كه گاهى از نظر ما بد بو و بد نما هستند، راه بسيار زيادى را پرواز مى كند،
با صد بار كيش شدن و به دور رانده شدن، توسط انسان و يا با دُم اسب و دُم گاو، باز
براى بهره بردن از خوردنى ها، صد باره، بسوى آنها ميرود، و با وجود احساس خطر
باز هم تلاش مى كند.
ماهى ها خوراك پرندگان، یا ماهى هاى بزرگ تر و يا انسان مى شوند.
پرندگان، خوراك پرنده هاى بزرگتر و يا انسان مى شوند.
پرندگان، ميوه ها و گندم و كرم هاى خاكى را مى خورند، چيز هائى كه از خاك،
مواد آن درست شده، و تشكيل شده است.
گاو و گوسفند و بز ها، علف مى خورند كه از خاك و آب درست مى شوند و ما،
گوشت گاو و گوسفند و بز را مى خوريم و چه لذتى از بوى كباب آن ها مى بريم.
سيب زمينى، خيار، گوجه فرنگى، سبزيجات و ميوه ها... همه از خاك آمده اند.
انسان ها و حيوان ها، پرندگان، چرندگان و خزنده گان، همه از آنچه كه از خاك
درست شده است مى خورند و رشد مى كنند و بزرگ مى شوند.
هر موجودى در حال خوردن موجود ديگرى ست.
شير و پلنگ و گرگ و شغال، خوراكشان، گور خر و آهو و گاو و خرگوش است.
موش ها، خوراك گربه و جغد و باز و شاهين.
قورباغه ها، حشرات و تخم ماهى ها را...، كلاغ و باز و شاهين، قورباغه ها را...
ماهى ها و ميگو ها، خوراك ماهى بزرگتر و انسان،
ماهى هاى بزرگتر خوراك نهنگ و انسان.
خلاصه بخور بخوره، چه اين جورى، چه آن جورى.
هر كه قوى تر است، ضعيف تر را مى خورد.
در ميان انسان ها، حق ضعيف تر يا مال ضعيف تر خورده مي شود.
در حیوانات، خود ضعیف تر خورده می شود.
پايان اين بخور بخور ها، به كجا ميرسد؟
همه دوباره به خاك بر مى گردند، از خاك بر آمده ايم و به خاك باز مى گرديم.

اين كربن و كلسيم و آهن موجود، در سبزى ها و علف ها و ميوه ها، از كدام انسان
و يا حيوان است، كه به خاك تبديل شده است؟
برای چندمين بار است كه اين مواد، بصورتى ديگر...، گیاه، حیوان و یا انسان، ظاهر
مى شوند و بصورت علف يا سبزى يا ميوه، وارد جسم حيوان يا انسان مى شوند؟
همین مواد، سپس به خاك بر مى گردند و باز دوباره و صد باره…
و جزوى از جسم انسان يا حيوان ديگرى مى شوند.
از خاك بر آمده ايم و به خاك باز مى گرديم.
اين مواد در هر جسمى كه بوده اند، صاحب آن جسم، داراى روح بوده است.
روح پشه و مگس كه نبايد جوابگو  باشند، روح انسان ها، كه جسم را به
كار هاى خلاف وادار كرده اند، چه گونه جواب گو خواهند بود. آن كربن و كلسيم
كه در جسم صد ها انسان بوده اند، براى كدام یک از جسم ها شهادت خواهند داد؟
..
سوز
١٥ ارديبهشت ١٣٩٤- 05.05.2015

۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۱, دوشنبه

دلبستگی ها، پا بستگی ها دارد

دلبستگی ها، پا بستگی ها دارد
..
در یک ویدئو، یک میمون می خواهد از یک سوراخ کوچک، دستش را بیرون بیاورد،
با دست  پُر از خوردنی، که به ناچار دستش را مشت کرده است ولی نمی تواند،
کافی است که میمون،  مشت خود را باز کند و آن خوردنی را رها کند، تا همانطور
که دستش را در سوراخ کرده بود، بتواند دستش را خارج کند تا بتواند فرار کند.

دلبستگی در این میمون و دست نه کشیدن از چیز مورد علاقه اش، باعث می شود
خودش نتواند فرار کند، پس اسیر و گرفتار شکارچی شود.
علاقه ای که میمون به اون خوردنی دارد و حاضر نمی شود اون چیز مورد علاقه را
رها کند تا خودش، رها شود، نشان از وابستگی و پا بستگی دارد که
«دل بستگی» علت آن است.
اگر آن میمون از آن هوس، از آن خوردنی، دست بر دارد، خودش گرفتار نمی شود.
در زندگی ما هم، چنین چیز هائی هست که ما را در جائی وابسته کرده است و حاضر
نیستیم جان خود را رها کنیم، چون حاضر نیستیم تمایل خود را به چیزی رها کنیم.
راحتی و آرامش و آسایش جان ما در جهان، مهمتر و بالا تر از هر چیزی هست.
ما با فکر و اندیشه ای که داریم، چیزی یا موضوعی را، مهم تر برای خودمان فرض
می کنیم و جسم و جان را بخاطر آن چیز در فشار قرار می دهیم و استراحت
و آرامش را از جسم و جان، می گیریم تا به آن تمایل و خواسته بیشتر نزدیک شویم.

چه بسیار پیش می آید که بعد از سالها متوجه می شویم که آنچه که،
این همه زمان و عمر را برایش گذاشته ایم،
ارزش و اهمیت آن همه زحمت و تلاش را نداشته است.
یک فرش فروش موفق می گفت: این همه در جوانی کوشش و تلاش کردیم
که پول بدست بیاوریم، حالا که پول داریم، نمی توانیم از زندگی لذت ببریم، دیگر
حالش را نداریم یا نمی توانیم آنطوری که لازم است فعالیت بدنی داشته باشیم.
یا مردی که سی، چهل سال، همه جور زحمت می کشد که برای همسر
و خانواده اش زندگی راحت و خوبی فراهم کند، ولی بعدش، با یک کلمه نه
در میان «دوستت دارم»، از سوی خانمش، که می شود «دوستت نه دارم»
زندگی مشترک اش به هوا پوف می شود.
بچه ها هم هر کدام برای خودشان، زندگی های خودشان را دارند و وقت و
امکانش را ندارند و  به پدر نمی رسند،
و مرد حیران مانده از این حالت، می ماند، که
این همه فداکاری و تحمل، برای چه بود؟
..
سوز 
2 اردیبهشت 1394 – 22.04.2015
ویدئوی میمون گرفتار

۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۱, جمعه

امروز هم روز خوبى ست

امروز هم روز خوبى ست
..
روز خوبى ست، چون روز را مى بينيم، و در آن نفس مى كشيم.
امروز مال ما هست، روزى كه در آن نفس نكشيم، ديگر، آن روز مال ما نيست.
امروز فرصت داریم با لبخند و مهربانى با ديگران صحبت كنيم.
امروز هم مى توانيم از خوردن قهوه اى خوش بو، و خوش نما، لذت ببريم.
بوى نان تازه را حس كنيم و به ديگران هم از آن نان بدهيم.
به ديگرى كمك كنيم و با اين كمك، وجود خود را مفيد سازيم.
به روزمان، با مفيد بودن... ارزش ِ بيشترى بدهيم.
..
سوز
١٠- ارديبهشت ١٣٩٤ - 30.04.2015