۱۳۸۸ مرداد ۷, چهارشنبه

مجاهدین خلق ایران در عراق

‫مجاهدین خلق ایران در عراق 28.07.2009
‫..
‫امروز در اخبار تصویری نشان می دادند که مجاهدین خلق ایرانی ،
‫یعنی زندانیان اردوگاه اشرف در عراق ، توسط عده ای از سربازان
‫(ظاهرا) عراقی کتک می خوردند و از یک کامیون ارتشی که پشت
‫آن مسلسل سوار بود ، بسوی عده ای شلیک می شد.
‫در اخبار تایید نشده ، گفته شده که چهار نفر از مجاهدین کشته
‫شده اند.
‫حدود سه هزار نفر مجاهد در اردوگاه اشرف در عراق هستند که
‫در طول ‫چندین سال بصورت زندانی نگهداری می شوند .
آنها انسانهائی هستند که درطول ‫بیش از بیست سال در یک
‫فضای دیکتاتوری و فضای بسته ، بدون ارتباط با جهان خارج از
‫پادگانی که در آن هستند ، مجبور به تمرین یا رژه یا تکرار عقیده
‫های تلقین شده به آنها هستند . آنها را نمی توان مانند یک
‫انسان آزاد ، دارای عقیده دانست .
‫در طول سالها از طریق تلویزیون مدار بسته و کنترل های شدید
‫در داخل اردوگاه ، آنچه را که اجازه داده می شد ، می شنیدند
‫یا می دیدند.
اگر اشتباهی کرده اند و در عملیات نظامی علیه جمهوری
‫اسلامی شرکت کرده اند ، اولا دستور داشتند و مانند یک سرباز
‫می بایست دستور فرمانده را اجرا می کردند . دو دیگر احتمالا
‫شور وطن پرستی را در آنها بر انگیخته بودند و برای آزادی ایران
‫« باصطلاح » در این حمله نظامی شرکت داشتند.
‫مسئولین این حمله را باید محاکمه ‫کرد . بقیه مثل سرباز تابع
‫دستور بوده اند .
‫همانطور که در مورد افراد سپاه و بسیج جمهوری اسلامی
‫می گویند که برادران ما هستند و در صورت آزادی ایران از
‫دست روحانیون ، همه بسیجی ها و سپاهی ها محکوم
‫نخواهند شد. چون آنها برای گذران زندگی خود در این
‫ارگان ها استخدام شده اند و همه شان عقیده سران سپاه
‫و بسیج را نداشته اند ، بنابر این با آزادی ایران ، ما با
‫اینها کاری نداریم. وضع مجاهدین هم چنین است و چه بسا
‫شرایط مشکل تری در کار و اجرای نقش خود در نیروهای
‫مجاهدین خلق داشته اند.
‫امکان یک کلمه انتقاد یا اعتراض نسبت به عملکرد سران
‫خود نداشتند ، امکان تغییر رفتار خود و یا رفتن از آن
‫اردوگاه به جای دیگر ‫را ‫نداشتند.
‫آنها را آزاد بگذارید تا در اطراف دنیا پخش شوند و با اجتماع
‫امروزی در تماس باشند و بعد از دو سه سال با آنها
‫صحبت کنید . باحتمال بسیار بسیار زیاد ، بیش از
‫نود در صد این افراد ، دیگر آن ایده و نوع صحبت کردن
‫و دید ، به دنیای سه سال قبل را نخواهند داشت.
‫مادری پیر که پس از بیست سال موفق شده بود با
‫پسر خود در آنجا ملاقات کند ، گفته بود مادر ، از وضع خودت
‫گاهی با موبایل یک زنگ بزن و بگو که حالت خوبه تا
‫من دلم آروم بشه . پسر می پرسد موبایل چیه دیگه؟
این نشان محدودیت و خفقان و به دور از زمان
‫نگاه داشتن ‫این ‫افراد در آن اردوگاه است.
‫مجاهدین اردوگاه اشرف ، در حال حاضر و حالا
‫مثل آدمهای مسخ شده هستند ،‌‌‌‌‌‌‌ آنچه می گویند
‫از خودشان نیست ، مثل نوار پر شده ای هستند
‫که فقط با‌ز‌پخش می کنند.
‫این انسانهای گول خورده و چندین سال محرومیت
‫کشیده در اردوگاه اشرف عراق را دریابید.
‫آنها را وجه المصالحه نمی دانم چی چی نکنید.
‫جان آنها را نگیرید ، آنها هم انسانهای همین
‫مرز و بوم هستند و لیکن مدتی با گل نشستند.
‫کمال هم نشین در آنها اثر کرده است .
« ‫اگر بشود گفت کمال »
‫وگرنه خودشان مشک نیستند که به بو یند ،
‫اینها همان خاکند که هستند .
‫مدتی از عطر تـئوری مجاهدین دور نگهدارید .
‫درست می شوند.
..
‫سوز
۰۶ امرداد ۱۳۸۸ ــ 28.07.2009

هیچ نظری موجود نیست: