اندیشه یه ایرانی و بُت پرستی
..
از زمانهای دور در بسیاری از نقاط ِ دنیا، مردم بت پرست بودند.
از ایرانی ها در جائی دیده نشده است که بت پرست بوده باشند.
برای ِ ایرانیان از زمانی که در تاریخ اثری از آن هست، «میترا» خدا بوده و پس از آن اهورامزدا
خدایشان بوده است. در هیچ زمانی بتی را که با دست خودشان ساخته باشند نمی پرستیدند.
و با آویزان کردن ِ جواهرات و زینتی ها، احترام آن بت ِ دست ساز خودشان را بالا نمی بردند.
ایرانیان با اندیشه ای معقول، اهورامزدا و اهریمن را دو نیروی خوب و بد می شناختند
و بر پیروز بودن ِ خوب «اهورامزدا» بر بد «اهریمن» معتقد بودند.
از زرتشت بزرگ، افتخار ایرانیان، بعنوان راهنمای دینی با آموزش سه صفت بی نظیر و عالی
نام برده شده است که با وجود خلاصه بودن، بسیار کامل و جامع است:
اندیشه و پندار نیک، کردار و عمل نیک، گفتار و بیان نیک.
پیروی و اجرا کردن این سه موضوع، شخص و خانواده و جامعه را پاک نگه میدارد.
.
در یک زمانی « نوح » بت های دست ساز را بی اعتبار خواند و به خدائی بزرگتر و با توانائی
های بیشتر اعتقاد پیدا کرد، خدائی که دیده نمی شود ولی بایستی به او باور داشت.
در مرحله ای از زمان اندیشه ای در عربستان درخشیدن گرفت و آن بت های فیزیکی را
نابود کرد و آنچه از خوبی ها و زینت ها بود ، برای خدای نادیده در نظر گرفت
و آن خدای ندیدنی را با خوبی ها و توانائی ها و دانائی ها آرایش کرد.
خوبی هائی که خودش دوست داشت خدایش آنرا داشته باشد.
و خشم های انسانی را هم، قسمتی ازصفات ِ خدا، برای خدای نادیده عنوان کرد.
عرب هائی که بت پرست بودند و خانه ای برای بت ها یا خدایان ِ مختلف داشتند، خدائی
قادر و متعال و یکتا را به ذهن و فکر پذیرفتند و قربانی ها و نذری هائی که قبلن برای بت ها
می دادند به خدای نادیدنی تقدیم کردند.
تا هزار و پانصد سال پیش، عرب ها بت پرست بودند، در صورتیکه ایرانی ها بیش از دو، تا
سه برابر این زمان یعنی بیش از سه هزار سال، خداوند ِ یکتا را بعنوان خداوند
قبول داشتند، نام های پروردگار، یزدان، آفریدگار، دادار... نام هائی برای خداوند یکتا
بود و خداوند ایرانی، خداوند خوبی ها و نیکی ها بود و بدی ها را از اهریمن می دانستند.
.
عرب های بت پرست ِ سابق، خدای مورد باور جدیدشان را با زور ِ شمشیر و کشت و کشتار
به مردمان ِ اطراف خودشان تحمیل کردند و با قدرت گرفتن و زیاد شدن ِ تعدادشان، کم کم
به اطراف و کشور های مجاور حمله کردند و مردم جاهای دیگر را با زور و تهدید به کشته شدن،
مجبور به قبول ِ عقیده یه خودشان کردند. و اگر مردمی مثل مردم ایران که یکتا پرست بودند،
خدای پیشنهادی و زورکی ِ آنان را قبول نمی کردند، کشته می شدند.
عرب ها در طول بیست سال توانستند با دروغ و جنگ و حیله های مختلف، کم کم
بر تمام ایران مسلط شوند.
شاید فرار از دست روحانیون مذهبی و مُغ های ایرانی که در همه جا بطور افراطی
در زندگی مردم دخالت می کردند و مردم را از رفتار خود عاصی کرده بودند، به
مقاومت نکردن در مقابل عرب ها، و در بعضی جا ها به پیروزی عرب ها کمک کرده است.
مردم ِ ایران آتش را مقدس می دانستند. عرب ها با تهمت به آتش پرستی، انگیزه ای منفی
در ایرانیان می دمیدند و انگیزه ای قوی برای اعراب ایجاد می کردند که ما یعنی عرب ها،
آنها یعنی ایرانی ها را از آتش پرستی، به پرستش ِ خدای یگانه دعوت می کنیم.
ایرانیان آتش پرست نبودند، به اهورامزدا باور داشتند، و
با اندیشه های بزرگ از زرتشت ِ بزرگ، زندگی می کردند.
آتش، مورد احترام ایرانیان بود و از آن نگهداری می کردند.
و شعار ایرانی، اندیشه و پندار نیک، گفتار و کلام ِ نیک، رفتار و کردار ِ نیک بود.
.
قرآن برای مسلمانان کتابی مقدس است و از آن با احترام نگهداری می کنند
و رفتاری احترام آمیز به قرآن از خود نشان می دهند، نمی توان گفت
این احترام به قرآن دلیل آنست که مسلمانان قرآن پرست هستند.
تورات و انجیل برای یهودیان و مسیحیان، کتابی مقدس است، و از آن ها با احترام نگهداری
می کنند ولی نمی توان گفت آنها تورات پرست یا انجیل پرست هستند.
این کتاب ها مقدس هستند، و احترام به این کتاب ها را نمی توان پرستش گفت.
همانطور هم احترام به آتش را از طرف ایرانیان، نمی توان به آتش پرستی تعبیر کرد، ولی
مسلمانان را هنوز هم می توان بت پرست نامید.
آنها یک مکعب سنگی را مظهری از خانه خدا، برای خدا قرار داده اند و هر سال میلیون
ها نفر به آنجا می روند و به دور ِ آن خانه سنگی دور می زنند (طواف می کنند)
و این کار را، احترام بخدا و یکی از اصول مسلمان بودن می دانند.
.
بت چیزی است که دست ِ بشر ساخته است و آن ساخته خود را پرستش می کند.
.
مسلمانان هیچ دینی را به غیر از دین خودشان قبول ندارند، و جزو دستورات ِ کتاب ِ
مقدسشان هست که غیر مسلمان کافر است، غیر مسلمان دینش قابل احترام نیست،
غیر مسلمان دینش کامل نیست.
ایرانی با اندیشه ای آزاد و انسانی، در زمانی حدود دو هزار و پانصد سال پیش، یعنی
هزار و صد سال پیش از ظهور اسلام، در زمان ِ کوروش بزرگ، داشتن ِ مذهب و دین
و زبان و شغل و کار را برای همه مردم آزاد دانسته بود، و آنها را مجبور نمی کرد
که یا باید اهورامزدا را که ما می گوئیم خدا هست، قبول کنید و یا کشته خواهید شد.
در هیچ دوره ای از تاریخ، ایرانیان مردمان ِ دیگر را بنام خدا نکشتند و نگفتند که چون شما
به آنچه که ما بعنوان ِ خدا قبول داریم، اعتقاد ندارید، پس یا باید باور ما را قبول کنید
و یا کشته می شوید.
ولی مسلمانان از هزار و چهار صد سال پیش تاکنون، میلیون ها آدم را به قتل رسانده اند
و دلیل ِ آنها این بوده است که چون شما الله ما را قبول ندارید، باید کشته شوید.
در ایران، هنوز که هنوز است، افراد ِ مسلمان و مسلط بر کشور ایران،
بنام اسلام، دین بر حق،
مردم را بنام دشمنان ِ خدا و دشمنان اسلام می کُشند.
هنوز هم برای اینکه چون، باور تو با باور ِ ما یکی
نیست، انسانها را به مرگ محکوم می کنند.
چگونه می توان این نیروی ِ مسلط با فکر ِ عقب افتاده و انحصار طلب را از ایران دور کرد
و آزاد اندیشی و تحمل ِ دین های دیگر را، مثل ِ سابق، به ایران باز گرداند؟
.
خانه خدا، در زمان ِ بُت پرستان، خانه خدا بوده است. مجسمه هائی از خدایان یعنی
بُت ها را در آنجا نگه می داشتند و مردم ِ عرب از اطراف ِ عربستان به مکه می رفتند و
برای دیدن و پرستش و نزدیک شدن به بُت ها یا خدایانی که به آن معتقد بودند
در آنجا جمع می شدند.
حالا چرا بعد از آمدن اسلام و اعتقاد به الله، خدای نادیده، باز هم خانه کعبه، خانه خدا
نامیده می شود، آیا هنوز الله، فقط در کعبه هست، آیا الله در جای دیگری نیست؟
در حال حاضر، مهمترین علامت شناسائی و توجه برای الله، خانه کعبه است.
مسلمانان در هر کجای دنیا که هستند، نماز را به سمت ِ کعبه می خوانند.
اگر تا یک کیلومتری در نزدیکی های کعبه نماز خوانده شود، بسوی کعبه خواهد بود.
در حالی که از کشور های دیگر، با یک میلیمتر اختلاف ِ زاویه به سوی کعبه،
با اختلاف بسیار زیاد، از کعبه به سوی دیگری نماز خوانده می شود.
و به دلیل ِ اینکه زمین بصورت کُره است. آنها که چندین صد کیلومتر با کعبه فاصله دارند،
اگر هم بطور دقیق به سمت مکه در نقشه جغرافیائی بایستند باز هم،
بسوی ستارگان ِ مختلف در فضا، در نیم کُره شمالی یا نیم کُره جنوبی، نماز می خوانند،
بستگی به این دارد که در کجای کُره زمین هستند.
ساکنین زمین در کشور های نیمکره شمالی بسوی ستارگانی
که در نیم کره یه جنوبی فضائی هستند، نماز می خوانند. و ساکنین کشور های
نیمکره جنوبی، به سمت ستارگانی در نیمکره شمالی فضائی نماز می خوانند.
و به دلیل گردش زمین به دور خودش، یکنفر در یک شهر ثابت و در کشوری ثابت
نماز صبح را به سوی ستارگانی می خواند که هنگام ظهر و شب همان نیستند
و ستارگانی دیگر هستند.
و به دلیل گردش زمین در مسیری بدور خورشید در طول یک سال، همان شخص از همان
مکان ِ ثابت و همان کشور ثابت، هر روز صبح بسوی ستاره ای جدید تر از روز قبل نماز را
می خواند، و تا شب هم بسوی ستارگان جدید تر از ظهر و شب قبل نماز می خواند.
یعنی یکنفر از همان محل و کشور ثابت، در طول سال با هفده رکعت نماز در روز، تقریبن
بسوی شش هزار و دویست مجموعه از ستارگان مختلف نماز می خواند.
.
به باور عرب ها هر چه در آسمان و زمین است به الله تعلق دارد.
همه جا می تواند خانه خدا باشد، یعنی هر خانه ای که هست متعلق به خدا هست.
پس دلیل ِ اینکه کعبه را، یعنی بت خانه سابق را،
هنوز بعنوان خانه خدا می شناسند چیست؟
آیا تنها اون خانه سنگی خانه خداست؟
بقول مولوی بزرگوار:
ای قوم به حج رفته کجائید کجائید – معشوق همین جاست بیائید بیائید.
..
سوز
25 بهمن 1392 – 14.02.2014