۱۳۸۷ آبان ۲۲, چهارشنبه

کتک


‫‫کتک
..‫
‫امروز صبح صحنه ای از برخورد ماموران انتظامی
با ‫یک جوان را در ایران می دیدم.
‫لقمه ای که توی دستم بود نیمه راه در هوا ماند، نمیتوانستم
‫از تأثر، بخوردن ادامه بدهم، احساس گناه میکردم که من
‫اینجا نشسته ام قهوه ام آماده روی میز و در آنجا، اون جوان
‫دارد با دست بسته از سه نفر که با چوب یا باتوم مجهز بودند
‫کتک می خورد. آن جوان روی زمین دراز کش از درد بخود
می پیچید و ماموران بین فاصله کتک زدن ها شلوار جوان راهم
از پایش در آوردند، پیراهنش هم که تکه پاره شده بود. بدن
لخت هم، بسبب روی زمین کشیده شدن زخمی و خون آلود.
آیا چرا باید یکنفر آنچنان کتک بخورد؟
و از درد کتک، از ته دل، ناله و فریاد کند؟
‫هیچ جرمی نیست که مجازات آن، اینگونه کتک خوردن باشد.
‫مخالفت با دین و مذهب، مخالفت با رؤ سای کشور و یا مخالفت با
‫هر چیز دیگری، سزاوار کتک خوردن نیست، حتی مثلا خوردن شراب.
‫در خیلی از نقاط دنیا، برای انتقاد از رؤسای کشور فیلم کمدی میسازند
‫و نظر مخالف خود را علنی اعلام میکنند، شنوندگان و خوانندگان
‫خودشان می فهمند که، تا چه حد حرف گوینده درست است.‫
‫بقول منادیان دین و راهنمایان بهشت، هر کسی را بخاطر اعمال
‫خودش مجازات خواهند کرد.
برادری را بجرم برادر دیگرش مجازات ‫نخواهند کرد.
پس دیگر چه اصراری هست که عده راه بیافتند و
‫برای بردن مردم به بهشت،
توی سر آن مردم بزنند و به آنها برای اعمالشان ‫ایراد بگیرند
و آنها را کتک بزنند به این عنوان که این عمل شما مخالف
‫رفتن به بهشت هست.
..
سوز
‫11.11.2008  

هیچ نظری موجود نیست: