۱۳۸۷ آذر ۸, جمعه

دزد


دزد
..
‫در وبلاگی نوشته بود‫ :
** حق ما چیست
سالهاست که نان خشکی ها از محله‌ی ما نمی گذرند
زیرا از نانِ خالی این همه سفره
چیزی برای پرندگان حتی باقی نمی ماند ،‌‌‌ **

‫وقتی جامعه ای خیلی فقیر است ، یعنی آنقدر که حتی اگر بفکر
نان دادن به پرندگان هم باشد ، نانی ندارد که به پرندگان هدیه کند ،
‫در مدیریت اون جامعه دزدی میشود.
مثل داستان رابین هود و اون ‫مامور ظالم پادشاه که حتی یک پنی را
از فقیر ترین آدم بعنوان ‫مالیات برای پادشاه می گرفت ودر قصر پادشاه
کیسه های سکه ‫های زر را روی هم انباشته بودند ،
و شاه آسوده خیال در رویا بود .

‫دزدی کردن بخودی خود ، عمل زشت و ناپسندی است .
‫حال اگر دزد خود را پشت لباس نظامی گری پنهان کرده و
‫یا خود را به لباس شریف و پاک راهنمایان بهشت آراسته است ،
‫باز هم باید دزدی او را رسوا کرد . زیرا او این لباس را بد نام میکند .
‫آیا اگر هر کدام از این دزد ها
‫بر خلاف باصطلاح ** امنیت ملی ** عملی انجام میدادند ،
آیا ‫کسی به " لباس " آنها نگاه میکرد ؟
یا اینکه به " عمل " آنها استناد می کردند ؟
‫او را محدود و زندانی و یا خلع لباس میکردند ، و با او مانند یک
‫خطا کار رفتار میکردند بدون در نظر گرفتن " لباس " آنها .
‫پس باید این چنین در مورد همه دزد ها عمل شود ،
زیرا دزدی ‫آنها برخلاف ** امنیت ملی ** ، امنیت جامعه است .

‫دزد را در نزد عام ، بی اعتبار باید نمود
‫دزدی اش را هر کجا هم ، بر ملا باید نمود
‫دزد را گر لباسی هم ، چنان ، پوشیده بود
‫کووس رسوایی ، جزایش پر صدا باید نمود
..
سوز ‫‫25.11.2008

هیچ نظری موجود نیست: