۱۳۸۹ دی ۱۹, یکشنبه

قطار زمان

قطار زمان
..
قطار ِ زمان به آرامی در گذر است ، در یک جائی ما را سوار بر این قطار می کنند
و در یک جائی دیگر ما را از قطار به بیرون می اندازند.
.
دائم در جلوی چشمهای ما خیلی های دیگر را از ین قطار به بیرون انداختند ، و
یا به آن سوار کردند که در طول سالها شاهد آن بودیم.
برای ِ آنهائی که نمی شناختیم یا احترامی برایشان قائل نبودیم ، احساس تأثری
از رفتن و یا شادی از آمدنشان نداشتیم.
در مورد آنها که می رفتند ، خیلی راحت ، پیاده کردن آنها را از قطار پذیرا بودیم
و آنرا طبیعی می دانستیم. ولی برای آنهائی که برایمان ارزش داشتند و عزیز
بودند یا همدم یا مصاحب ما بودند ، احساس تأسف و تأثر می کردیم و قسمتی از
این راه را در فکر کردن به آنها و اندوه ِ از دست دادنشان می گذراندیم.
ولی هر کار که بکنیم ، هر چقدر که متأثر باشیم ،
باز هم نه سودی به حال ِ ما دارد و نه به حال آن که از قطار پیاده اش کرده اند.
.
شاید دردناکترین ِ این جدا شدن ها ، جداشدن مادر از فرزند باشد.
اگر فرزندان بزرگسال باشند و مادر را از دست بدهند ، خیلی خیلی تأسف و تأثر در
فرزندان دیده نمی شود.
ولی وقتی مادر و پدری ، فرزند بزرگسال را از دست می دهند ، درد و اندوه ِ فراوان
و تأثر بسیار از پدر و بخصوص مادر او دیده می شود.
بینندگان این اندوه ِ مادر هم ناخودآگاه اندوهگین می شوند ، ولی گردش چرخ ِ قطار
ادامه دارد و اعمال و وظایف ِ اجباری ِ روزانه را هم باید انجام داد.
کاری از دست ما بر نمی آید.
شاید مشغول شدن به همدردی با دیگران ، باعث کم شدن ِ فشار ِ اندوه خود ِ ما باشد.
برای ِ کمک و یاری به مشکلات دیگران ، فکر و ذهن ، مشغول به دیگران می شود ،
و شاید اطلاع از درد و ناراحتی های دیگران ،  آن چنان ما را حیرت زده کند که این درد
و ناراحتی ِ ما را در مقابل ناراحتی و اندوه ِ آن دیگری کوچک جلوه دهد.
.
شاید بهترین کاری که می شود کرد ، در این حالت ِ مسافر اجباری بودن در قطار زمان ،
با کارهای تکراری و یکنواخت و روزانه که باید در آن انجام داد ،
مشغول شدن به تماشای زیبائی ها و سعی در درک زیبائی ها و خود را درون آن حس
کردن است.
مشغول شدن در کمک به دیگری است ، که او هم با مشگل کمتری این مسیر را به پیماید .
به شکرانه یه داشتن چیزی یا امکاناتی ، به آن هائی که ندارند ، از آن چیز دادن و
از آن امکانات بهره مند ساختن است.
دستی دراز کردن و از سیبی که در مسیر قرار دارد ، چیدن و به آنهائی که توانائی ِ
چیدن آنرا ندارند ، هدیه دادن است.
..
سوز
19 دی 1389 – 09.01.2011 
..
با دیدن اندوه و غم ِ ملکه سابق ایران پس از مرگ پسرش علیرضا پهلوی، نوشته شد.

هیچ نظری موجود نیست: