۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه

چراغ امید

چراغ امید
‫..
تو در نگاه ِ من همانی که در رویاهایم می جستم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌،
‫به نرمی یه نسیم ِ مرطوب و معطر ِ برگهای ِ درختان ِ نیمه شب‌،
‫در دلم خزیدی و به همه جای دلم سر زدی و از آن گذر کردی‌،
‫−
حال احساس ِ وجود ِ دوباره یه تو‌، در اتاقک های تو در تویه
‫قلبم را می جویم‌.
‫لذت ِ وجود ِ نسیم ِ گذرت را در تک تک اتاقک های قلبم‌، کم دارم
‫و به دنبال ِ احساس ِ وجود ِ دوباره یه تو‌،
در این اتاقک ها در جستجو هستم.
‫−
‫غم ِ نداشتن و یا پیدا نکردن ِ اثری از تو‌، نگرانی را در وجودم پخش می کند
‫و قبل از پایان جستجو‌، گویا به شکست از نداشتن تو‌، تسلیم شده ام
و ‫غم دارد وجودم را فرا می گیرد‌.
-
ولی من چراغ امید را در دلم روشن می کنم‌.
‫امید ِ دیدار ِ دوباره‌،
امید ِ گذر ِ نسیم ِ وجودت از قلبم‌،
امید ِ لبخند ِ قبول از تو
‫..
‫سوز
۲۷ آبان ۱۳۸۸ − 18.11.2009

هیچ نظری موجود نیست: