عقیده
..
آیا یک نفر، یک انسان، اجازه زندگی کردن در روی کره یه
زمین را دارد یا ندارد؟
آیا یک انسان اجازه دارد نفس به کشد، غذا بخورد
یا آب بیاشامد یا نه؟
آیا یک انسان اجازه دارد به دور و بَر ِ خود نگاه کند، از تابش آفتاب
بر روی سبزه های باران خورده و انعکاس نور خورشید
از قطرات چون الماس روی برگ ها لذت به برد یا نه ؟
آیا یک انسان اجازه دارد که هوای لطیف و مرطوب جنگل
یا چمن زار را تنفس کند، یا می تواند از نسیم خنک سحری
در بیابان های شن زار و خشک و بی آب و علف تنفس کند یا نه؟
جواب هر معتقد به هر دینی مثبت است.
آری هر انسانی اجازه دارد،
از آنچه در روی کره زمین در اختیار او قرار دارد استفاده کند
و لذت به برد و زندگی کند.
چرا عده ای این باور را دارند که خود را، عقیده یه خود را،
یا دین و مذهب خود را بَر تَر بنامند و دیگران را ملزم بدانند یا
وادار کنند که به دین آنها اعتقاد داشته باشند
و از عقیده یه دینی آنها پیروی کنند؟
خدایی که این امکانات را برای بشر فراهم کرده،
شرطی برای یه استفاده از این نعمت ها قرار نداده است.
اگر کسی از خداوند بخاطر نعمت هایی که در اختیارش
قرار داده است تشکر کرد که خوب. با شکر نعمت،
نعمت هایش افزون می شود.
اگر هم قدر دان و شاکر نعمت های خداوند نبود و یا قدردانی
و تشکر خود را برای دیگران نمایش نداد،
خداوند خودش می داند با آنها چه کند.
هرکس مسئول اعمال خودش است.
خداوند هیچکس را بخاطر گناه کسی دیگر مجازات نمی کند.
خداوند احتیاج به دایه های مهربان تر از مادر ندارد، که عده ای
راه بیافتند، چوب و چماق دست بگیرند و دیگران را وادار کنند که:
ای بابا، تو باید از خدا تشکر کنی و تازه این جوری که
ما می گوئیم تشکر کنی وگرنه سرت را بباد خواهی داد،
زن و بچه ات را به کنیزی
می بر یم و اموالت هم مال ما می شود.
آیا اگر تیزی یه شمشیر بر گردن این افراد نبود،
به این سبک خدا پرستی را
و اجرای اعمال تشکر از او را بدین روش بجای می آوردند؟
تازه آنهم به زبانی که نمی فهمند برای تشکر از خدا
چه می گویند و چرا باید به آن زبان بگویند؟
آیا خداوند بزرگ فقط بآن زبان بخصوص متوجه تشکر
بندگانش می شود؟
آیا خدا زبان دیگری بلد نیست؟
آیا کسان دیگری که باین زبان صحبت نمی کنند
جزو بندگان خدا نیستند و هیچ جایی پیش خدا ندارند؟
چرا، آنها هم بندگان خدا هستند،
خداوند زبان آنها را هم متوجه میشود
روش شکر گزاری آنها را هم قبول می کند.
بقول مولوی بزرگوار
هیچ آداب و ترتیبی مجوی −−
هرچه می خواهد دل تنگت بگوی
..
سوز
۰۵ بهمن ۱۳۸۷ - 24.01.2009
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر