۱۳۸۸ اردیبهشت ۷, دوشنبه

بیداد

بیداد
..
باز کن پنجره را بلکه کمی باد بیاد
از جور و ستَم، باد، که فریاد بیاد
در کشور جَم هست فراوان بیداد
کلی ستَم است، کجاست پس فریاد

فریاد بدرون کرد، ز ِ دستِ بیداد
فریاد شکار، تیغ بدست است صیاد
فریاد، همه به آسمان باید داد
کَز ترس ِ جَزا، فرار بدارد صیاد
..
سوز
۶ اردیبهشت ۱۳۸۸ - 26.04.2009

۱۳۸۸ اردیبهشت ۶, یکشنبه

شیشه

شیشه

..

‫‫سنگ انداختی که شیشه یه پنجره را بشکنی،

باد زَد و پنجره را باز کرد، ‫‫شیشه جا خالی داد،

سنگ به سرم خورد، ولی قلبم شکست.

حالا با این خورده ‫ریزه های قلب ِ شکسته ام چکار کنم؟

‫‫شاید چند کلام ِ شیرین و دل چسب،

از لبان لطیف و چون برگ ِ‌گل تو،

بتواند روی لبه های شکسته یه ‫‫قلبم به نشیند

و آنها را به سر جایشان برگرداند و بهم به چسباند.

وگرنه، با هر بار ‫تنفس،

لبه های تیز این ‫خورده شکسته های قلبم

بیشتر نیش است، بحال پریش من.‫‫

بشتاب که نفس ها پشت سرهم می‌آیند

و من نتوانم آنها را نگه داشت.

..

سوز

۵ اردیبهشت ۱۳۸۸ - 25.04.2009

۱۳۸۸ اردیبهشت ۵, شنبه

‫ ‫دریا چشم

دریا چشم
‫..
‫چو دریا بود چشمان سبز و آبی رنگ معنی دار
‫او در یکی از صندلی های سالن انتظار فرودگاه نشسته بود
‫و منتظر بود تا همه برای پرواز خوانده شوند.
‫چشمان سبز و آبی رنگ و حالتی مهربان داشت. چشمان آبی،
‫دریائی عمیق را می‌مانست، و خود در افکار خود غرق بود.
‫دریائی بود که در دریا غرق بود،
‫دریای چشم های سبز و آبی ‫در دریای افکار عمیق و دور غرق بود.
‫ولی گویا حالتی مطمئن داشت ‫که کاملا غرق نخواهد شد،
‫و اگر آن ریسمان بسته به زمان حال را ‫بسوی خود به کشاند،
‫بلافاصله به زمان حال و به روی نیمکت خود بر خواهد گشت.
‫وسوسه یه رفتن در این دریا جذاب ‫بود،
‫او فهمید که پای‌ِ قلبم سُر خورده و دارم در این دریا فرو میروم.
گویا می دید که دارم در این دریا غرق می شوم. جلوی من را نگرفت
نگاهش را ندزدید و پس ازنگاهی کوتاه به من،
‫همچنان به نقطه ای ثابت نگاه میکرد.
در حالی که در رویای خود بود، مرا هم زیر نظر داشت، ‫
‫و ایستاد به تماشا ‫که چگونه غرق میشوم‫.
‫ترس آن بود که اگر به دریای چشمانش راه یابم،
‫این دریا چنان ‫عمیق است که مبادا در آن غرق گردم،
‫ولی تجسم این غرق ‫شدن هم زیبا بود،
‫غرق شدن در دریای‌ِ محبت چشمانش، غرق شدن
‫در لذت‌ِ پذیرفته شدن و مورد قبول واقع شدن زیباست.
‫چنین غرق شدنی ، غرق شدن در احساس اعتماد دیگری نسبت
‫بخودت است. لذت از پذیرفته شدن‌ِ تو، توسط دیگری است.
‫تبسمی که بر لب داشت و در رویا بود، نشان می‌ داد که گویا
‫او هم غرق شدن ‫تو را در دریای چشمانش حس می‌ کرد و از اینکه
‫در این ‫غرق شدن، تلاشی برای نجات نمی کردی و شاد بودی
‫از این حالت، راضی بودی ازین غوطه ور شدن در دریای‌ِ محبت او،
‫او هم از لذت تو و از اینکه جائی یا موقعیتی برای شاد ساختن تو
‫داشت و عرضه کرده بود، راضی بود.
‫..
سوز
‫دیترویت ۱۵ فروردین ۱۳۸۸ − 16:30 , 04.04.2009

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲, چهارشنبه

عدل جهانی

عدل جهانی
‫..
‫جهان از عدل ما، باید شود پُر
‫چو در باغ و به‌‌ صحرا، لاله، سنبل
‫به سالی چند ماهی لاله باشد
‫‫که عدل ما در آن همواره باشد

‫تفاوت در میان‌ چند نژاد، امر‌‌‌ ِ قبیحی است
‫برادر بودن اسلامیان، امری بدیهی است
‫برادر وار جهان و کار آن در چالش آرید
‫رها از دین خود، بر دین ما ایمان بیارید

‫در آن صورت برادر وار و بی تبعیض هستیم
‫شمائید کافر و، ما صاحب تفویض هستیم
‫ز تبعیض نژادی در جهان اکراه داریم
‫فقط بر اُمت اسلام، همه اکرام داریم

‫مسلمانان همه، با یکدگر باشند برادر
زدائیم پس همه خاک زمین‫‫، از هر چه کافر
‫چو در کل جهان جز مردم اسلام نباشد
‫ز تبعیض نژادی هم دگر، پس نام نباشد
..
‫سوز ‫ ‫ ‫
۱ اردیبهشت ۱۳۸۸ − 21.04.2009 ‫

۱۳۸۸ فروردین ۲۶, چهارشنبه

نوروز ۴

نوروز ۴
..
یکی از وبلاگ نویسان با درد و اندوه نوشته بود:
سفره هفت سين آراسته شده بود، سبزه و سكه و ... دركنار قرآن،
خانه را مزين نموده بودند، همه به انتظار آغاز سال نو بوديم،
لحظه ها همينطور می گذشتند ولی خبری از تحويل سال نبود!،
شبكه های تلويزيون يكی پس از ديگری عوض شدند ولی هيچكدام
نه تبريكی گفتند، نه توپی شليك شد، نه ساز و نقاره زده شد،
نه طبق روال هر سال، كسی گفت :
آغاز سال يكهزار و سيصد و هشتاد و هشت .
خيلی حالم گرفته شده بود،
نه بواسطه اينكه فقط اعلام سال جديد نشده بود
بلكه به اين خاطر كه صدا و سيمای ایران، فرهنگ چند هزار ساله
ايرانيان را به هيچ گرفته، به خاطر اينكه توهينی بالاتر از اين
نمی توانست به مردم نمايد كه سال جديد را به آنها اعلام ننمايد.
( سالی كه نكوست از بهارش پيداست).
------
با درود
متاسفانه، در کشور ما ایران، با اظهار علاقه ای با اغراق به اسلام!؟
سعی دارند سابقه و موجودیت تاریخی ایرانیان را نادیده به گیرند.
در صورتی که ایرانی نوروز دوست در زمان کودکی ما
(پنجاه سال پیش)
هم نمازش را میخواند و هم عید نوروز را جشن می گرفت،
هم روزه می گرفت هم در عید فطر، فطریه را کنار می گذاشت.
عید نوروز را جشن گرفتن و تحویل سال نو را با این دقت حساب
کردن و رعایت کردن آن، هیچ مخالفتی با اسلامی بودن ندارد.
ایرانی بودن و مسلمان بودن هم یکنوع اعتبار برای اسلام است.
همین ایرانی ها بودند که حضرت محمد از آنها
بسیار تعریف کرده است. اینکه به گویند:
ایرانی ها هم مسلمان هستند، عرب ها هم مسلمان هستند و امسال
هم تعدادی آلمانی و انگلیسی و آمریکائی مسلمان شده اند، جلوه و
بزرگی اسلام را بیشتر نشان می دهد تا اینکه به گویند:
عده ای بی اصل و نسب و بی هویت مسلمان شده اند.
..
سوز

۲۴ فروردین ۱۳۸۸ - 13.04.2009

۱۳۸۸ فروردین ۲۲, شنبه

جهان

جهان
.‫‫.
‫سفر کردن با اندیشه و تصور چه ‫سریع است و آسان است.
‫‫شاید بتوان گفت سریعترین وسیله سفر و جابجائی همین تصور و پندار است که
‫‫در یک لحظه میلیون ها سال نوری را طی می کند. و ما را از این سر به آنسر دنیا می برد.
‫‫با یافته های جدید امروزی، با مشاهده عکس های کهکشان ها و ستاره های دوور،
‫‫عمر جهان را به سیزده و اندی میلیارد سال نوری تخمین زده اند.
‫یعنی اگر از ‫امروز با سرعت نور حرکت کنیم و در زمان به عقب برگردیم، سیزده و اندی
‫‫میلیارد سال نوری طول ‫میکشد که به *بیگ بنگ* یا انفجار بزرگ یا شروع پیدایش
جهان امروز ‫‫به رسیم. ٭نور در هر ثانیه سیصد هزار کیلومتر سرعت دارد٭
‫.
‫‫‫حالا آیا چقدر طول کشیده است که این همه کهکشان ها و سحابی ها و ستاره ها بدور
‫‫نقطه یه انفجار بزرگ جمع شده اند، معلوم نیست.
‫‫می گویند در اثر جمع شدن این مقدار ماده که در جهان است، در یک نقطه، آنچنان
‫‫فشار و گرمايی بوجود آمده که باعث شده که انفجار بزرگ پدید آمده است. و از آنزمان
‫‫تا بحال جهان در حال گسترش است. یعنی همه یه کهکشان ها و سحابی ها و کرات داخل
‫‫آنها، همه دارند از همدیگر دور می شوند و باصطلاح جهان در حال انبساط و بزرگتر شدن است.
‫‫با دانش امروز، مواد مختلف موجود در طبیعت را با مشخصات و اجزای ثابت تعیین کرده اند.
‫‫یعنی هر جسمی را، هر ماده ای را تشکیل شده از یک مرکز اتم و الکترون یا الکترون های
‫‫اطراف میدانند. به نسبت سبکی و سنگینی مواد، پروتون و نوترون کمتر یا بیشتری دارند
‫‫و به همان تعداد هم الکترون اطراف آنها می چرخند.
‫‫ما همچنان در مسافربر اندیشه و تصور نشسته ایم و بداخل اتم سفر می کنیم و آنها را
بررسی می کنیم. ‫‫به نظر می رسد نوع پروتون ها، نوترون ها و الکترون های مواد مختلفی
مثل: هیدرژن و کربن و آهن ‫‫همه دارای یک جنس هستند و نباید فرقی با هم
داشته باشند و فقط تفاوت در تعداد آنهاست که خاصییت ‫‫و شرایط اتم ها را
با هم متفاوت می کند.
‫‫آیا جنس و مشخصات پروتون با نوترون فرق می کند؟ شاید و یا باید چنین باشد.
‫‫چون نوترون سنگینی یه اتم را تشکیل می دهد ، ولی پروتون نه.
‫‫جنس بار الکتریکی ِ نوترون خنثی هست، ‫ولی پروتون مثبت است.
‫‫جنس الکترون بسیار سبک است و بار منفی دارد.
‫‫پس تا اینجا سه جور جنس مختلف داریم
‫‫.
‫‫حالا یک چهره یه چهارم هم خود را نشان می دهد و آن نیروی
‫‫جاذبه هسته اتم است.
‫‫این مجموعه سه تایی با هم یک رابطه یه کشش و گریز دارند.
‫‫در این رابطه، هسته مرکزی، نیروی جاذب دارد و الکترون را ‫‫مهار کرده است
و نمی گذارد از حوزه جاذبه، با نیروی گریز از مرکز، دور شود.
‫.
‫این چه نیروئی است و از چه چیزی تشکیل شده است که الکترون
‫را با آن سرعت نزدیک به سرعت نور و با وزن اندکش می تواند
‫همواره بدور خود نگهدارد و نگذارد از این مدار خارج شود.
‫یک پدیده یا نیروی پنجم هم در این جا نمایان می شود و آن نیروی
‫اولیه ای است که این الکترون را بگردش وا داشته است و هم چنان به
‫گردش آن تداوم می بخشد. آن چه نیروئی هست و از کجا ادامه دارد؟
‫.
‫فرض کنید در یک چمنزار وسیع که دور و برتان هم کسی نیست، یک
‫سنگ را به یک نخ کلفت می بندید و گره می زنید که سنگ از نخ رها نشود.
‫و سر دیگر نخ را بدست می گیرید و شروع می کنید آن سنگ و نخ را بدور
‫سر خود به چرخانید. خوب حالا با تمام قدرت خود سعی می کنید این سنگ،
‫با نخ بسته به آن را دور سرتان بچرخانید. بعد از چند دقیقه خسته می شوید
‫و کم کم گردش سنگ را بدور خود آهسته می کنید و سنگ و طناب را با
‫احتیاط از حرکت باز می دارید و آنرا بزمین می گذارید.
‫در شکلی که از این گردش بیضی وار، سنگ و نخ بدور شما دیده می شود.
‫نخ ِ رابط بین شما و سنگ را می شود نیروی جاذبه تصور کرد که مانع
‫فرار سنگ از مدار دور سرتان می شود، و همیشه آنرا در فاصله ای معین
‫(طول نخ) در اطراف شما نگهمیدارد. ( چهارم)
‫نیروی محرک چرخاننده و به سرعت رساندن آن سنگ، شما بودید که بعد از
‫مدت کوتاهی انرژی تان تمام شد، ولی نیروی یه گردش دهنده یه الکترون
(سنگ) ‫میلیون ها سال است که آنرا همچنان در گردش نگاه داشته است. (پنجم)
‫اگر این نیرو برای ِ ادامه یه چرخش الکترون نبود که الکترون از مدار گردش
‫خود به سوی مرکز جذب می شد و دیگر اتمی به شکل قبلی وجود نداشت.
‫این پنج پدیده و انرژی یا وضعییت را چگونه می توان توجیه کرد؟‫
-          ‫در مرکز ِ اتم: پروتون
-          در مرکز ِ اتم: نوترون
-          در مدار ِ اتم: الکترون
-          جاذبه مرکزی، که الکترون را دائم بطرف خود می کشاند
-          انرژی محرک و به دَوَران آورنده یه دائم الکترون
‫چون بنیان و اجزاء تشکیل دهنده در تمام موادی که ما می شناسیم،
‫از این، یا با این پنج جنس و انرژی ساخته شده اند، می توان گفت:
‫تمام هستی که ما می شناسیم با این پنج حالت یا موضوع سر و کار دارند.
‫چه کسی می تواند با توضیحی بیشتر و ساده تر و بهتر در این زمینه کمک باشد؟
‫..
‫سوز
۲۰ اسفند ۱۳۸۷ − 10.03.2009

۱۳۸۸ فروردین ۱۹, چهارشنبه

خط فارسی


اصلاح خط فارسی
یکی از دوستان وبلاگی نوشته بود بهتر است خط فارسی را
عوض کنیم. برایش نوشتم:
درود
خط فعلی فارسی را می توان با کمی اصلاح و اضافه کردن حروف
با صدا به آن، قوی در تلفظ کلمات و کافی در درست خوانی کرد.
به این صورت نوشته های بی نظیر به زبان فارسی از هزار سال پیش
به اینطرف هم قابل استفاده برای همه هست، و هم خط زیبای فارسی با
نوشته های بسیار زیبای نستعلیق و نسخ و شکسته را میتوان استفاده کرد.
برای " حذف " حروفی با صدای مشابه برای فارسی زبانان هم می توان
به تدریج به نقطه ای از توافق ضمنی رسید.
موقع نوشتن ما دقت می کنیم، یا از ما خواسته شده است و ما
عادت کرده ایم که لغات را مثل عربی درست به نویسم، ولی آنها را
درست نمی خوانیم .
ما حلول سال نو را مانند گفتن "هلو"، هلول سال نو می گوئیم
و مثل عرب ها از ته گلو " حلول " نمی گوئیم. یا حلوا، احوال.
باین صورت هم با " س" عمل می کنیم و مثل تلفظ عرب ها،
"ث، ص، س" را متفاوت بر زبان نمی آوریم.
با " ز " هم همینطور، و تفاوتی بین تلفظ حروف: " ز - ض - ظ - ذ "
را نمی توان در گفتار یک فارسی زبان از هم تشخیص داد.
مهمترین و سریعترین اقدام، تعیین حروف با صدا
برای همین نوشتار فارسی هست.
برای گویا تر و خوانا تر کردن و کمترین تغییر در خط فارسی، مثلا ً:
می توان با اضافه کردن یک نقطه، تفاوت بین این
حروف "o - oo - w" ‫را برای حرف « و » مشخص کرد-
یک نقطه بالای " ‫‫وْ " صدای v میدهد . ( ‫وْسیله - vasile)
دوتا "وو" صدای "‫oo" میدهد. (تووپ - toop)
"و" تنها صدای "o" میدهد. (بوزورگ - bozorg ، تو- to )
سه نقطه بالای " ‫وّ " صدای "ow" میدهد. (تولید - towlid)
آی با کلاه " آ " صدای "aa" میدهد و همیشه برای "aa" استفاده شود.
حرف " ا " الف یا " آ " بی کلاه همه جا بصورت
" ا َ " (است، اسب، افزآر) و
" ها " ی آخر: فرشته، تشنه، بصورت تکی یا چسبیده،
همه جا بعنوان «e» استفاده شود.
و حرف ی را برای "ی" مثل (یه ک ، یک ـــــــ ‫په یک ، پیک).
حرف ی نقطه دار، برای " ي" مثل ( نیما ، ني ما ـــــ شیوا ، شي وآ )
را می توان بکار برد.
تا نظر صاحب نظران و زبان شناسان چه باشد.
..
سوز
۱۷ فروردین ۱۳۸۸ - 06.03.2009