۱۳۸۹ دی ۱۰, جمعه
بیگانه در خانه
۱۳۸۹ دی ۵, یکشنبه
بی هنر
بازی
نون به هم قرض می دهند ، بازی نمی ریزند به هم
بازی ، به جنگ است در میان ِ خانه ها ، همسایه ها
در فروش اسلحه ، بر دو دشمن ، دست دادندی به هم
۱۳۸۹ آذر ۲۵, پنجشنبه
انالحق، انا الحق
۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه
نیایش - ۲
جنگلهاى مناطق شمال، شمال شرق
به گزارش خبرنگار ايلنا، از شمال كشور خبر ميرسد كه آتشسوزى همچنان
۱۳۸۹ آذر ۱۹, جمعه
اعدام کشیش در ایران
..
۱۳۸۹ آذر ۱۶, سهشنبه
خلیج پارس، ۲- خلیج فارس، ۲
۱۳۸۹ آذر ۱۴, یکشنبه
۱۳۸۹ آذر ۹, سهشنبه
حالی خوش باش
حالی خوش باش
..
دوستی می گفت:
وقتی شراب می نوشم از مزه و طعم آن لذت می برم.
پس از مدت اندکی که اثر کرد، از حالت بی خیال شدن،
آرام شدن و حالت شوخ پیدا کردن، لذت می بَرَم.
سیگاری روشن می کنم و از پُکی که به سیگار می زنم
لذت می برم، از دودی که به داخل ریه ها می رود و از حالتی
که دود بیرون می آید لذت می برم.
.
اگر شراب برای ِ طول عمر ضرر دارد، اگر سیگار کشیدن برای طول
عمر ضرر دارد، خوب داشته باشد. من لذت هایم را می برم.
بگذار به جای هشتاد نود سال، هفتاد هشتاد سال زندگی کنم.
ده سال زندگی یه کمتر با لذت بیشتر، برایم گواراتر است از
ده سال بیشتر عمر داشتن و ده سال بیشتر زندگی کردن ولی
از لذت مشروب و سیگار و غذاهای چرب و نرم و خوشمزه
چشم پوشیدن.
.
عمر ِ درازتر را می خواهم برای چه؟ که چه؟
این را نخور، آن را نخور، از این و آن پرهیز کن که طول عمرت
بیشتر شود. چه فایده؟
.
عمر دراز تر با حسرت بیشتر به چه دردی می خورد؟
.
در شهر و در طول سال، به مناسبت های مختلف جشن می گیرند.
در میان مردمی که در جشن شرکت دارند قدم می زنم، مردم
با هم صحبت می کنند و می خندند و بعضی ها با حالت ِ تماشاچی
به این طرف و آنطرف نگاه می کنند و شاید با صدای بلند نمی خندند.
ولی در این جشن و شادمانی حضور دارند و از محیط ِ شاد و
موزیک شاد لذت می برند.
.
بوی سوسیس ِ داغ کرده دل انگیز است، به خانم می گویم چه
بوئی دارد این سوسیس کبابی، خانم می گوید آخه گوشت
خوک است. جواب این است، خوب بویش که خوب است به
جهنم که گوشت خوک است، آن را هم خدا خلق کرده است و
بیشترین تولید گوشت را در بین چهارپایان دارد، خوب لابد
حکمتی دارد دیگه.
سوسیس را که گاز می زنیم، مزه اش هم خوب است.
یک سطل کچاپ و یک سطل خردل روی پیشخوان، قرار دارد.
با خردلی که با سطل، کنار ِ بساط گذاشته اند و پمپی کوچک
مثل پمپ ِ صابون های ظرفشوئی، رویش سوار شده است،
یک نوار باریک از خردل، روی سوسیس می نشانیم و مزه یه
سوسیس را با خردل به وجودمان هدیه می کنیم.
.
گوشت خوک ضرر دارد، دارد که دارد به دَرَک، مزه اش که
خوب است، بویش هم که خوب است.
بخور به ر ِه.
.
اگر آنطور که آخوندها یا مذهبی ها می گویند، آنور ِ دنیا، به آن
دنیا که می رویم، از ما سئوال خواهند کرد که چرا گوشت
خوک خورده اید؟ می گوئیم می خواستی خلق نکنی.
گوشتی بود که ارزان بود، فراوان بود، کبابش خوشبو بود،
مزه اش خوش مزه بود، لذت های دنیا را درست کرده ای که از آنها
لذت به بریم، ما هم دوست داریم از زندگی لذت به بریم و بردیم.
.
می خواستی اراده ای به ما بدهی که جلوی خودمان را به توانیم
بگیریم و در مقابل ِ هوس و لذت جوئی خودمان مقاومت کنیم.
آیا ما برای این، به اینجا آمده ایم که به بینیم و دلمان به خواهد
و نخوریم و استفاده نکنیم که ارادتمان را به خدا نشان به دهیم؟
خوب برای ِ چی آمده ایم؟
اصلا که چی؟ هی هوس کنیم و مدام جلوی ِ هوس خود را
به گیریم، که خدا بداند که ما به خاطر او، جلوی ِ هوس خود
را می گیریم، که چی؟ که اون دنیا،
بهشت و حوری و قوری و قلمان و قلیان به ما به دهند.
خوب خودمان اینجا داریم استفاده می کنیم .
چرا دیگر حلوای نقد را از دست به دهیم و به حلوای نسیه
و خیالی، دهن مان را شیرین فرض کنیم.
.
به قول خیام بزرگوار که فیلسوف بود و ریاضی دان و ستاره
شناس، چه کسی از اون دنیا برگشته که به ما بگوید که
اونجا چه جوریه؟
خوب اگر اونجا به ما می خواهند حوری و لذت و عزت به دهند،
ما که همین جا اونو داریم، لذت و صفا را از دست به دهیم
که بعدا در خیالمان فرض کنیم که در آن دنیا به ما خواهند داد.
.
اونها که این حرفها را برای مردم تبلیغ می کنند، لو رفته اند و
همه می دانند که اونها، در خفا خودشان بیشتر از همه ما
از دنیا لذت می برند.
پس، بُرو به ریم
..
سوز
3 مهر 1389 - 25.09.2010
۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه
دنیای بیهوده
دنیای بیهوده
..
ساقی بده جام ِ دگر
از غم به سازم بی خبر
چشمم به چشم ِ مست ِ توست
مستی ، امید از دست ِ توست
.
با جرعه های ِ جام ِ مِی
پرسم ، چه سان بودست و کِی؟
خوب است که ، دوور بادش ، کنیم
غم کرد گـُذر ، با خوشدلی یادش کنیم
.
دریاب حال ، این حال ِ مست
غم از نشد هست ، پست ِ پست
آن نا شدن ، نیست آشکار
با مِی شدم ، من پایدار
.
زَ اندوه ِ غم افسرده ام
غم را به مِی پژمرده ام
اندوه و غم هست در فرار
فکرم شدست ، روی ِ نگار
.
پس مشکلات اندک نمود
امیّد ، دارم بر وجود
پس حالتی است بی دلهره
اندوه ، بُگشاد مِی ، گره
.
خوش آ یَدَم ، این حالت ِ بی پیش و پس
پس خوابکی ، بی دلهره دارم هوس
این با خودی ، در بی خودی ، بس حالتی زیبا بُوَد
مفهوم دادن زندگی ، در بی سبب دنیا بُوَد
..
سوز
۱۸ آبان ۱۳۸۹ – 09.11.2010