۱۳۸۷ اردیبهشت ۳۰, دوشنبه

شوق دیدار

شوق دیدار
..
خلاصه بگم جمال تو
یا ادبی بگم کمال تو
یا عشقی بگم وصال تو
یا شاعری بگم خیال تو
یا دااشی بگم هوای تو
یا جاهلی بگم جیگر تو
یا تاریخی بگم اثر تو
هوس کرده دلم چه جور
انگار دستپاچه بخوای یه کاری بکنی
دلم میخاد به بینم ات
تو رو تو بغل به گیرم ات
تو رو تو خودم به بینم ات
این که تو در پیش منی
با منو و هم کیش منی
با هم بریم به شمرون
یا تپه های تهرون
ولنجک ، جاجرود یا توچال
دیزی یه راه چالوس
یا قزل آلای همون سد کرج
رو نیمکت قهوه خونه بشینیم
پچ پچای رودخونه ی سد کرج رو گوش کنیم
حکایت جدا شدن ز اصل ِ شون
ز آبهای ی سد بزرگ و ، وصل ِ شون
که پشت اون سد بلند و هم ستبر
جماعتی با هم بودند ، بفکر کار هم بودند
ماهی یا در کنارشون ، بالا و پشت و زیر و رو
بود همه جا آب زلال ، رفیق و یار غارشون
آخ که برای برق شهر ، باز شده یه سوراخ نهر
باید از اونجا بگذری ، پره ها ی توربینا رو بچرخونی
که چرخش پره ی آب ، به آدما میده جواب
زچرخش ِ توربین سد ، کابلا میشن پر زور برق
از توی سیم های ضعیف ، گرما و کار میشه ردیف
نور به چراغ خونه ها ، گردش پنکه و دما
آب های رفت چرخونک ولو شدند ، تو سنگای مسیر رود
بدست سنگای یه درشت و ریز رودخونه درو شدند
آبهای سد، ز اصل شون جدا میشن
لامپای شهرک همه ، با صفا میشن
پنکه به منقل کباب ،  باد میزنه
چیکار داره آب جدا شده ز اصل خود داد میزنه
صدای آب و سنگ رودخونه ،حکایت اش فراوونه
به آبهای جدا شده زاصل شون دلم گرفت
به غربتی رونده شده ، به مسکنی مونده شده
جایی بجز این ندارند ، باید روز و سر بیارن
شب به امید دلخوشی ، بهانه یه فراموشی
‫دروغ بگن به یارشون ، خواب به بینن تو بیداری
همدستی یه اونوری ها ، کشیده اب رو اینجاها
چیکار کنن، رونده شدند، به غربت ها مونده شدند
زندگی یه اونوری ها ،خدا شناس و بی خدا
منافع با هم شون ، کرده اونا رو یک صدا
خدا چییه دین کدومه ، مارو به نون کی رسونه
هر جا میخواد هر چی بشه ، بذار بشه
اونوری یه تامین بشه ، نون و سبزیش ارزون بشه
اینه که من بدیدنت ، وصل و ، بتو رسیدن ات
رسیدنم بیار خود ، چهره ی تو بدیدن است
شادی من کنار رود و پیش تو ، فزون شدست
چرا که مثل آب رود ، نی که چنین ، نگون شدست
آیا که این خوشدلی ام ز دیدنت ، دهن کجی ست به آب رود
سخره به آب نمی کنم ، تو را رها نمی کنم
فراق من ز ِ یار و دوست ، نیست که برای آب نکوست
تاسفی به آب رود ، توانم این ، کنون سرود
‫جدایی ام ز یار و دوست ، نه مرحمی برای اوست
شکر خداوند بزرگ ، ز ِ لطفش ام ، کنار دوست
‫زهرچه که گذر کنی ، سخن ز دوست،
سخن بدوست ، کنار دوست
..
سوز
14.12.2007

هیچ نظری موجود نیست: