تازگی
..
تازگی ها ، تازگی دارد قلم
بشکند اینجا ، قلم پا و سرم
گر نوشتم من حقیقت ، راست نیست
دیگر ، اندامم ، تنم ، یا پیکرم
گر بگفتم عیب ِ اغیاران ، به راست
ناگزیر ، از ترک خواهر ، مادرم
گر، به اینترنت عیان کردم دو چند
یاغی اندر شهر و غرب و خاورم
گر، به قانون جزا کردم دو ، شک
چند گاهی رشدی یه خاک بر سرم
گر نوشتم من دو خط ، در وصف غرب
غربی و نا باور و هم ، کافرم
گر، به هشیاری دمی ، تندی کنم
گیرد از من منزلم ، سیم و زرم
گر شبانگه اندکی مستی کنم
می نوازد تازیانه ، باسنم
گر، بگویند رأی آورده ، فلان
باورم نیست ، ناگزیر از باورم
العجب ماندم ، ز هشیاران مست
بر دهان انگشت شد ، در حیرتم
..
سروده : رضا
05.04.2008
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر